Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
home grown software
برنامههای نوشته شده توسط استفاده کنندگان سیستم کامپیوتری
Other Matches
home-grown
محصول خانه
home-grown
خانگی
home management software
برنامههای طراحی شده جهت استفاده داخلی
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
grown-up
رشد کرده
grown-up
سالمند
self grown
خودرو
grown up
بالغ و رشید
grown
سبز شده
grown
روییده
grown
رشد کرده
grown
رسیده جوانه زده
self grown
خودرسته
grown-up
بالغ
fully-grown
رشدکاملکرده
He has grown into a man .
برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
grown-ups
رشد کرده
grown-ups
بالغ
grown-ups
سالمند
full-grown
بالغ
full grown
رشدکامل کرده
full grown
بالغ
full-grown
رشدکامل کرده
high grown
بلند بالا
high grown
بلند قد
high grown
دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
software
مجموعه کامل برنامه ها
software
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
software
هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
software
نرم افزار
wizard
[software]
دستیار
canned software
نرم افزار اماده
business software
نرم افزارهای تجاری
bundled software
نرم افزار همراه
software product
محصول نرم افزاری
software development
توسعه نرم افزاری
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
software documents
مستندات نرم افزاری
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
software flexibility
انعطاف پذیری نرم افزار
software house
خانه نرم افزاری
software ergonomics
کارسنجی نرم افزار
software mointor
برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
bespoke software
نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
software engineers
مهندسین نرم افزار
communications software
نرم افزار مخابراتی
software engineering
مهندسی نرم افزار
software maintenance
نگهداری نرم افزار
software mointor
مبصر نرم افزاری
software mointor
دیده بان نرم افزاری
software oriented
نرم افزارگرا
software package
بسته نرم افزاری
software license
مجوز نرم افزار
software librarian
بایگان نرم افزار
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
custom software
نرم افزار مشتری
software license
امتیاز نرم افزار
software engineer
مهندس نرم افزار
compatible software
نرم افزار سازگار
software house
مرکز نرم افزاری
software contigration
پیکربندی نرم افزار
software switch
گزینه نرم افزاری
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
software transportability
قابلیت انتقال نرم افزاری
software tool
ابزار نرم افزار
software base
مبنای نرم افزار
software broker
دلال نرم افزار
software company
شرکت نرم افزاری
software engineering
مهندس نرم افزار
statistical software
نرم افزار اماری
toolkit software
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
integrated software
نرم افزار مجتمع
systems software
نرم افزار سیستم
presentation software
برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد
packaged software
بسته پیش نوشته
packaged software
نرم افزار بستهای
mathematical software
نرم افزار ریاضی
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
library software
نرم افزار کتابخانهای
system software
نرم افزار سیستم
software compatability
سازگاری نرم افزاری
scalable software
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
software portability
قابلیت حمل نرم افزار
software piracy
دزدی نرم افزار
software compatible
نرم افزار سازگار
software compatible
سازگاری نرم افزاری
software compatible
همسازی نرم افزاری
software piracy
سرقت نرم افزاری
software package
بسته پیش نوشته نرم افزاری
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
application software
programs application
application software
نرم افزار کاربردی
software system
سیستم نرم افزاری
software science
علم نرم افزار
software protection
حفافت نرم افزاری
software publisher
ناشر نرم افزار
software security
امنیت نرم افزاری
software resources
منابع نرم افزار
software command language
زبان فرمانی نرم افزاری
public domain software
نرم افزارعمومی یا همگانی
menu driven software
نرم افزارهای فهرست گرا
public domain software
نرم افزار همگانی
command driven software
نرم افزار فرمان گرا
This software doesn't run on Windows.
این نرم افزار در سیستم ویندوز کار نمی کند.
may i see you home?
برسانم
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
third home
بازیگر مهاجم
home help
کمکحالبیمار
home
منزل
home
وطن
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home
بازی
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home
اولین رکورد داده در فایل
home
محل زندگی کسی
home
زمین خودی
home
جا به داخل لوله راندن
home
وطن اسایشگاه
home
مرزوبوم
home
میهن وطن
home
اقامت گاه
home
شهر بخانه برگشتن
home
خانه دادن
home
بطرف خانه
home
میهن
home
نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
منزلگاه
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
nobody home
<idiom>
فکرش جای دیگر است
at home
<idiom>
درخانه
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
On my way home. . .
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
On my way home. . .
سرراهم بمنزل ...
home like
راحت
home like
وطنی
home like
خانگی
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
home
سرزمین پدر و مادر
home
میهن
home
خانه
It came home to me.
به نظرم رسید.
It came home to me.
به فکرم رسید.
at home
پذیرایی در ساعت معین
home
زادبوم
home
وطن
soldiers' home
پادگان
soldiers' home
سربازخانه
stay at home
خانه نشین
Home appliances
لوازم خانگی
Theres no place like home .
<proverb>
هیچ جا مثل خانه نمى شود .
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
What is your home address?
نشانی منزلتان چیست ؟
She lost her way home .
راه خانه اش را گه کرد
He came straight home.
صاف آمد خانه
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
stately home
خانهاشرافی
home truth
حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
home time
زمانیکهمدارستعطیلمیشود
take-home pay
مزد خالص
You have my home address.
شما آدرس من را دارید.
Home appliances
وسایل خانگی
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
home-made
<adj.>
خانگی
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
to start for home
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
home address
آدرس منزل
Home Secretary
مسئولدفتر
home ground
آشنا بهمحیط
home town
شهر موطن
home stretch
گام های پایانی
home stretch
مرحله نهایی
home stretch
پایانراه
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
tumble home
خم درونی
to pay home
تلافی کامل کردن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to make one's way home
راه خانه را پیش گرفتن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
to bring home
ثابت کردن
home town
زادگاه
home town
خاستگاه
children's home
محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home straight
خطمستقیموسطبازی
home plate
صفحهبازی
take-home pay
خالص دریافتی
take-home pay
حقوق خالص
take-home pay
مزد پس از کسر مالیات و غیره
home towns
زادشهر
home towns
خاستگاه
home towns
زادگاه
home towns
شهر موطن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com