English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
home stretch پایانراه
home stretch مرحله نهایی
home stretch گام های پایانی
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home . هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home . هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
stretch امتداددادن بسط دادن
stretch منبسط کردن کش امدن
stretch : کشیدن
at a stretch یک کش
at a stretch بی وقفه
stretch کش دادن
stretch کش اوردن
stretch گشادشدن
stretch ارتجاع
stretch کشش
stretch منبسط شدن
stretch دراز کردن
stretch کشیدن
stretch قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretch خط ممتد دوره
stretch کوشش
stretch انبساط
stretch قطعه
at a stretch پشت سرهم
stretch :بسط
stretch اتساع
to stretch out دراز کردن
stretch مدت
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
to stretch oneself تمد د اعصاب کردن
stretch runner تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
to stretch tight سفت کردن
stretch-limousine لیموزینکشیده
stretch reflex بازتاب کشیدگی
To stretch . to be elastic . کش آمدن
stretch a point <idiom> اتفاقی پذیرفتن
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
to stretch one's legs <idiom> خستگی درکردن
phasic stretch reflex بازتاب کشش مرحلهای
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
stretch press die قالب انبساطی
period/stretch/lapse of time دوره زمان
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
home وطن
nobody home <idiom> فکرش جای دیگر است
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
at home <idiom> درخانه
home جا به داخل لوله راندن
home زمین خودی
home like خانگی
home like راحت
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
home like وطنی
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
home وطن اسایشگاه
home منزل
home مرزوبوم
third home بازیگر مهاجم
home میهن وطن
home اقامت گاه
home شهر بخانه برگشتن
may i see you home? برسانم
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
home بطرف خانه
home خانه دادن
home میهن
home help کمکحالبیمار
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
On my way home. . . سرراهم بمنزل ...
home بازی
home سرزمین پدر و مادر
home زادبوم
It came home to me. به نظرم رسید.
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
at home پذیرایی در ساعت معین
home خانه
home منزلگاه
It came home to me. به فکرم رسید.
home وطن
home میهن
home اولین رکورد داده در فایل
home نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home محل زندگی کسی
home کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home time زمانیکهمدارستعطیلمیشود
tumble home خم درونی
home town شهر موطن
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home towns شهر موطن
home town زادشهر
home town خاستگاه
home town زادگاه
home towns زادگاه
Home appliances وسایل خانگی
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
to bring home حالی کردن
to bring home ثابت کردن
to freight out and home دوسره کرایه کردن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to make one's way home راه خانه را پیش گرفتن
to pay home تلافی کامل کردن
home-made <adj.> خانگی
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
children's home محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home towns خاستگاه
stately home خانهاشرافی
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Home appliances لوازم خانگی
He came straight home. صاف آمد خانه
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
What is your home address? نشانی منزلتان چیست ؟
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
Theres no place like home . <proverb> هیچ جا مثل خانه نمى شود .
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
home address آدرس منزل
home truth حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
Home Secretary مسئولدفتر
to start for home رهسپار به [راه] خانه شدن
home towns زادشهر
home-grown خانگی
home-grown محصول خانه
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay حقوق خالص
take-home pay مزد خالص
take-home pay خالص دریافتی
home plate صفحهبازی
home straight خطمستقیموسطبازی
home ground آشنا بهمحیط
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
home port پایگاه مادر
home consumption مصرف داخلی
home consumption مصرف خانگی
home building ساختمان مسکونی
home born خانه زاد
home born طبیعی
home born بومی
home address نشانی مبداء
home address نشانی منزلگاه
harvest home محل جمع اوری خرمن
harvest home پایان درو
home country کشور اصلی
home country محل تولید
home page باز کردن صفحهای از وب سایت
home market بازار داخل کشور
home market بازار داخلی
home made ساخت بومی
home made ساخت داخلی
home key کلید Home
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
home currency پول ملی
home currency پول داخلی
harvest home اخر خرمن
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
funeral home مرده شوی خانه
mobile home خانه متحرک
home computers کامپیوتر خانگی
home computer کامپیوتر خانگی
Home Office وزارت داخله
Home Office وزارت کشور
broken home خانواده گسیخته
nursing home اسایشگاه پیران
home economics تدبیر منزل
home economics اقتصاد منزل
home economics اقتصاد خانه داری
mobile home تریلی
home-made ساخت میهن
delivery to the home تحویل در خانه
home brew مشروبات خانگی
convalescent home نقاهت خانه
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
at home and abroad در سفر و حضر
at home and abroad در درون و بیرون کشور
at home and abroad در داخله و خارجه
rest-home اسایشگاه
rest home اسایشگاه
home-made وطنی
home-brew مشروبات خانگی
stay at home خانه نشین
home visit بازدید خانواده
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home use entry اعلامیه مصرف
home trade خرید وفروش داخلی
home trade داد و ستد داخلی
home trade تجارت داخلی
home service خدمات فروش در داخل کشور
home run مسابقه پرامتیاز
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
home run بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
home wiring سیم کشی ساختمانی
home work کار خانگی
soldiers' home پادگان
soldiers' home سربازخانه
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com