English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
home-grown خانگی
home-grown محصول خانه
Other Matches
home grown software برنامههای نوشته شده توسط استفاده کنندگان سیستم کامپیوتری
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
self grown خودرو
grown-up سالمند
grown-up بالغ
grown-up رشد کرده
self grown خودرسته
grown روییده
grown up بالغ و رشید
grown رشد کرده
grown رسیده جوانه زده
grown سبز شده
full grown بالغ
fully-grown رشدکاملکرده
high grown بلند بالا
full-grown رشدکامل کرده
grown-ups بالغ
grown-ups سالمند
He has grown into a man . برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
full grown رشدکامل کرده
full-grown بالغ
grown-ups رشد کرده
Home , sweet home . هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
The hotel was home from home . هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
nobody home <idiom> فکرش جای دیگر است
home میهن
home زادبوم
may i see you home? برسانم
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
at home پذیرایی در ساعت معین
It came home to me. به فکرم رسید.
at home <idiom> درخانه
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
home وطن
home سرزمین پدر و مادر
third home بازیگر مهاجم
home help کمکحالبیمار
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
home like خانگی
On my way home. . . سرراهم بمنزل ...
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
home like وطنی
home like راحت
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
It came home to me. به نظرم رسید.
home میهن وطن
home خانه دادن
home بطرف خانه
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home خانه
home میهن
home جا به داخل لوله راندن
home زمین خودی
home وطن
home بازی
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home شهر بخانه برگشتن
home اقامت گاه
home کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home منزلگاه
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home وطن اسایشگاه
home اولین رکورد داده در فایل
home محل زندگی کسی
home روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home منزل
home مرزوبوم
home town زادشهر
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
home stretch گام های پایانی
home towns خاستگاه
home town شهر موطن
home town زادگاه
home towns شهر موطن
home town خاستگاه
home towns زادشهر
home towns زادگاه
home stretch مرحله نهایی
run home توگذاشتن
sickfor home دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
soldiers' home سربازخانه
soldiers' home پادگان
stay at home خانه نشین
to bring home حالی کردن
to bring home ثابت کردن
to make one's way home راه خانه را پیش گرفتن
to pine for home دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
to pay home تلافی کامل کردن
sickfor home دلتنگ
tumble home خم درونی
to freight out and home دوسره کرایه کردن
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home stretch پایانراه
run home جا گذاشتن
take-home pay حقوق خالص
take-home pay مزد خالص
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
home address آدرس منزل
home wiring سیم کشی ساختمانی
Home appliances لوازم خانگی
to start for home رهسپار به [راه] خانه شدن
at home and abroad در داخل و خارج [از کشور]
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
home-made <adj.> خانگی
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
Theres no place like home . <proverb> هیچ جا مثل خانه نمى شود .
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
take-home pay خالص دریافتی
home plate صفحهبازی
home straight خطمستقیموسطبازی
children's home محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home ground آشنا بهمحیط
Home Secretary مسئولدفتر
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
home time زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home خانهاشرافی
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
He came straight home. صاف آمد خانه
She lost her way home . راه خانه اش را گه کرد
What is your home address? نشانی منزلتان چیست ؟
Home appliances وسایل خانگی
home market بازار داخل کشور
home address نشانی منزلگاه
home country محل تولید
home country کشور اصلی
home consumption مصرف داخلی
home consumption مصرف خانگی
home building ساختمان مسکونی
home born خانه زاد
home born طبیعی
home born بومی
home currency پول داخلی
home currency پول ملی
home market بازار داخلی
home made ساخت بومی
home made ساخت داخلی
home economics اقتصاد خانه داری
home economics اقتصاد منزل
home key کلید Home
home hole اخرین بخش زمین یا یک دوربازی گلف
home economics تدبیر منزل
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
home address نشانی مبداء
nursing home اسایشگاه پیران
broken home خانواده گسیخته
at home and abroad در سفر و حضر
at home and abroad در درون و بیرون کشور
at home and abroad در داخله و خارجه
home computers کامپیوتر خانگی
mobile home خانه متحرک
mobile home تریلی
home-made ساخت میهن
home-made وطنی
rest-home اسایشگاه
bound for home اماده رفتن به کشور میهن
home computer کامپیوتر خانگی
Home Office وزارت کشور
harvest home محل جمع اوری خرمن
harvest home پایان درو
harvest home اخر خرمن
Home Office وزارت داخله
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
funeral home مرده شوی خانه
delivery to the home تحویل در خانه
convalescent home نقاهت خانه
rest home اسایشگاه
home use entry اعلامیه مصرف
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
home run گل زدن
home run بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
home run مسابقه پرامتیاز
home service خدمات فروش در داخل کشور
i should p stay at home بهتر است در خانه بمانم
home visit بازدید خانواده
i wrote home کاغذنوشتم
home trade تجارت داخلی
home work کار خانگی
home-brew مشروبات خانگی
home trade داد و ستد داخلی
home trade خرید وفروش داخلی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home rule حکومت داخلی
i wrote home برای خانه
home row ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
home rule حکومت ملی
home range اغل
home product محصولات ملی
home product محصولات داخلی
home port پایگاه مادر
home port پایگاه اصلی
run home جا انداختن
home page باز کردن صفحهای از وب سایت
home range جای محدود برای فعالیت حیوانات
home range جایگاه حیوانات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com