English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
hoop drop relay رله سقوطی قلاب دار
Other Matches
hoop انگشتر
hoop-la جنب و جوش
hoop تسمه
hoop-la جار و جنجال
hoop احاطه کردن
hoop دروازه
hoop-la هیاهو
hoop دروازه کروکه
hoop میله عمودی کروکه
hoop حلقه
hoop تسمه زدن
hoop-la بازی پرتاب حلقه
hoop حلقه بسکتبال
hoop حلقه زدن به
cock-a-hoop شادی کنان
cock-a-hoop بادکنان
well lining hoop کول
well lining hoop لوله چاه اب
cock a hoop شادومغرور
cock a hoop لافزن
hoop-las هیاهو
hoop-las جنب و جوش
hoop-las جار و جنجال
hoop earrings گوشوارهحلقهای
jump through a hoop <idiom>
hoop-las بازی پرتاب حلقه
hula hoop هولاهوپ
hoop iron تسمه اهنی
hoop stress تنش دایرهای
hoop stress تنش مماسی
cock a hoop سرمست
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
relay دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay رله کردن
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relay ربط دادن مربوط کردن
relay عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay رله
relay تقویت کردن
relay بازپخش
relay ذخیره
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay باز پخش کردن رله
relay امدادی
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
voltage relay رله ولتاژ
non polar relay رله ناقطبی
medley relay شنا و دو امدادی
telephone relay رله تلفن
telegraph relay رله تلگراف
tape relay ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
relay station ایستگاه واسطه
relay winding سیم پیچی رله
relay station ایستگاه رله
sprint relay مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
relay regulator افتامات
polarized relay رله قطبی
polar relay رله قطبی
neutral relay رله ناقطبی
medley relay مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
impedance relay رله ی امپدانس
impluse relay رله ضربه جریان
induction relay رله القائی
induction relay رله فراری
induction relay رله اندوکسیونی
measuring relay رله سنجش
measuring relay رله اندازه گیری
overcurrent relay رله جریان زیاد
magnetic relay رله مغناطیسی
frequency relay رله سلکتیو
electromagnetic relay رله الکترومغناطیسی
electromagnetic relay کلید مغناطیسی
relay post پست رابط پست واسطه
relay race دو امدادی
relay post پست رابط ستون
relay magnet اهنربای رله
relay magnet رله تلگراف
relay contact کنتاکت رله
relay coil سیم پیچ رله
relay center مرکز باز پخش
relay baton چوب امدادی
relay amplifier تقویت کننده امدادی
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay رادیو رله
pursuit relay دو امدادی تعقیبی
line relay رله خط
cutout relay رله باتری پرکن
cell relay روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
dimming relay رله کاهنده
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
maximum current relay رله جریان زیاد
line breake relay رله شکست سیم
inductance current relay رله ی القائی
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
communication relay ship ناو تقویتی مخابراتی
heavy duty relay رله جریان قوی
high impedance relay رله پیچک دار
high impedance relay رله باامپدانس زیاد
magnetic overload relay رله جریان زیاد مغناطیسی
magnetic latching relay رله نگهدارنده مغناطیسی
lightning arrester relay رله برقگیر
gas discharge relay رله تخلیه گازی
gas filled relay رله گازی
low voltage relay رله فشار ضعیف
magnetic control relay رله کنترل مغناطیسی
line breake relay رله شکست خط
time delay relay رله تاخیری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
vibrating relay regulation تنظیم با رله لرزنده
ambulance basic relay post پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
to let drop ول کردن
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
drop جاگذاشتن حریف
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop [نوعی طاق]
to drop in سرزدن
drop فرود
drop کم کردن
the very last drop اخرین قطره
drop قطره سقوط کردن کم کنید
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
drop بار
drop چکه سقوط
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop-out ترک کننده
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop ژیگ
drop افت سقوط
drop قطره
drop-out افت
to let drop رهاکردن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
drop in درج تصادفی
drop by مختصرکردن
drop in سرزدن
drop اب نبات
ir drop افت ای ار
to drop someone off کسی را پیاده کرن
drop چکه
drop رهاکردن
To drop in on someone . به کسی سرزدن
drop نقل
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
drop by دیدن
drop by بکسی سر زدن
drop behind عقب ماندن
drop behind عقب افتادن از
drop از قلم انداختن
drop افتادن چکیدن
drop off بخواب رفتن
drop off مردن
drop off دفاع بیرون از منطقه خود
drop on سوزن دوراهی خط اهن
drop out افت
drop out حذف شدن
drop out حذف تصادفی
drop out از قلم افتادگی
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop سقوط
drop افت
drop in اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop جرعه کمی
to let drop انداختن
drop انداختن قطع مراوده
one should not drop the pilot شخص نباید رایزنی راکه بدواطمینان پیدا کرده است رها کند
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
peppermint drop قرص نعناع
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ohmic drop افت اهمی
Drop me a line . برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
crystal drop اشککریستالی
a drop in the ocean <idiom> قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
wing drop افت ناگهانی برا روی یک بال
voltage drop افت فشار الکتریکی
drop earrings گوشوارهآویز
drop-leaf لایهلولاییمیز
Drop me just before you get to the turning. مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
drop by the wayside <idiom> قبل از اتمام کار ،ویران شدن
drop back <idiom> عقب نشینی کردن
drop (someone) a line <idiom> چند خط(برای کسی)نوشتن
drop a hint <idiom> فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
I just cant drop my work and go . نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
To drop a brick . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
voltage drop افت ولتاژ
voltage drop افت ولت
drop-tracery تزئینات مشبک کاری
ear-drop گوشواره
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com