English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
Other Matches
pivoting window پنجره محوری
pivoting window پنجره گردان
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
pivoting گردان
pivoting دوار
pivoting قابل چرخش
latch for pivoting windows چفت پنجره گردان
horizontal دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
horizontal میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
horizontal حرکت نشانه گر در صفحه نمایش کامپیوتر از انتهای یک خط به ابتدای بعدی
horizontal حرکت افق در صفحه
horizontal افقی
horizontal ترازی
horizontal سطح افقی
horizontal تعداد خط وطی در صفحه نمایش ویدیو که در ثانیه تنظیم میشود
horizontal مدت زمانی که اشعه تصویر در صفحه نمایش به اول خط بعد برمی گردد از آخر خط قبل
horizontal روش تشخیص خطا برای داده ارسالی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal error خطای بر دو سمت خطای افقی
horizontal growth رشد افقی
horizontal hook قلاب افقی
horizontal integration ادغام افقی
horizontal loading پر کردن مهمات به طور افقی
horizontal integration تمرکز افقی
horizontal error اشتباه بردی و سمتی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
horizontal bar بارفیکس
horizontal candlepower شمع افقی
horizontal combination ترکیب افقی
horizontal boring سوراخکاری افقی
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
horizontal crossbar میله افقی
horizontal curve پیچ سطحی
horizontal curve پیچ
horizontal loading کولاس افقی
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
horizontal member قسمتافقی
horizontal move حرکتافقی
horizontal seismograph لرزهنگارسطحافقی
mean horizontal candlepower شمع افقی متوسط
horizontal wedge گاوه افقی
horizontal wedge کولاس افقی
horizontal taping مساحی افقی
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
horizontal section برش افقی
horizontal scrolling حرکت افقی
horizontal pump پمپ افقی
horizontal polarization قطبش افقی
horizontal plane صفحه عرضی
horizontal plane صفحه افقی
horizontal mobility تحرک افقی
horizontal clamp گیرهافقی
horizontal loom دار افقی [قالی]
horizontal cornice رخ بام افقی
horizontal loom دار عشایری [قالی]
horizontal loom دار زمینی [دار قالی]
horizontal loom دار خوابیده [قالی]
horizontal control operator الف ب س
horizontal clock system طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
horizontal shearing stress تنش برش افقی
horizontal arch element حلقه افقی قوس
horizontal social mobility تحرک افقی اجتماعی
horizontal end handhold انتهاینگهدارندهدستی
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
horizontal motion lock دستهتنظیمافقی
horizontal phase control تنظیم فاز افقی
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
horizontal control operator اندازه گیر بر دو سمت
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
horizontal-axis wind turbine توربینافقیبامحوربادی
horizontal drilling and milling machine دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
window ویترین دریچه
window بیوه زن
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window پنجره
window مشابه 10682
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window روزنه
window پنجره دار کردن
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
by the window کنار پنجره
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
worksheet window پنجره صفحه کاری
window-sills تختهی زیر پنجره
window-sills هرهی پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sill لب پنجره
playing window پنجرهنمایش
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
window-sill هرهی پنجره
protective window پنجرهحفافتی
lattic-window پنجره مشبک
landing window پنجرهفرود
louvred window پنجرهیروزنهدار
observation window پنجرهدیدهبانی
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
casement window پنجرهیلولایی
basement window پنجرهزیرزمین
window-sills لب پنجره
panoramic window پنجرهوسیع
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
pylon window قسمتبازبرج
screen window پوششپنجره
sliding window پنجرهمتحرک
cabinet-window ویترین
biforate window پنجره دودر
bay-window شاه نشین
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
balanced window پنجره چرخان
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
chicago window پنجره شیکاگویی
compss-window پنجره کنسولی
types of window انواعپنجره
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
French window پنجره لولادار
flanking window نورگیر ثابت
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
double window پنجره دو جداره
Diocletion Window پنجره نیم دایره
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
lattice window پنجره مشبک
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
window-panes جام پنجره
active window پنجره فعال
balance window پنجره چرخان
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window شاه نشین نیم گرد
continuous window پنجره سراسری
bay window شاه نشین
dormer window پنجره شیروانی
oval window روزنه بیضی
window-frames قاب پنجره
window-frame قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
window frame قاب پنجره
round window روزنه گرد
lancet window پنجره نوک تیز
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window کتیبه
skylight window خفنگ
window dress بنمایش گذاشتن
splitting a window تقسیم بندی پنجره
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window پنجره ضد طوفان
text window پنجره متن
window dress پشت ویترین گذاشتن
three panes window پنجره سه لنگه
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
window leaf لنگه پنجره
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
inactive window پنجره غیرفعال
split window پنجره تقسیم بندی شده
blind window پنجره نما
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shade کرکره
window shade پرده
window regulator وسیله تنظیم پنجره
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com