English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (2 milliseconds)
English Persian
host crystal بلور زمینه
host crystal بلور میزبان
Other Matches
host ازدحام
host گروه
host دسته
host سپاه میزبان
host صاحبخانه
host مهمان دار
host انگل دار
host میزبانی
host تهیه تسهیلات ورزشی
host نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
host آداپتوری که به کامپیوتر میزبان وصل است
host میزبان
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host language زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
to reckon with out one's host تنها به قاضی رفتن
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computers کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computer کامپیوتر میزبان
intermaediate host جانور یا گیاهی که روی انگلی رشد و نمو کند
host troop لشگریان
he officiated as host میزبان شد
host nation کشور میزبان
host troop سپاه
host country کشور میزبان
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers کامپیوتر میزبان
host computers کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host troop قوای عمده
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host operating system سیستم عامل میزبان
host guest chemistry شیمی میزبان- میهمان
crystal کریستال
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystal قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal بلور
crystal شفاف
crystal زلال بلوری کردن
crystal بلور کوارتز
crystal water اب تبلور
pizoelectric crystal کریستال پیزوالکتریک
crystal pulling بلور پردازی
crystal structure ساختار بلور
crystal system دستگاه بلور
crystal ball انتن رادار
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal balls انتن رادار
crystal transducer مبدل
distorted crystal بلور واپیچیده
detecting crystal بلور اشکارساز
crystal transducer کریستالی
filter crystal کریستال صافی
iceland crystal بلور ایسلند
single crystal تک بلور
quasi crystal شبه بلور
x cut crystal کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
crystal button ریسهکریستالی
crystal drop اشککریستالی
crystal clear واضح-مبرهن
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
rock crystal سنگ بلور
crystal mixer ترکیب کننده دیودی
ideal crystal کریستال ایده ال
ionic crystal بلور یونی
metal crystal بلور فلز
mixed crystal کریستال مخلوط
mixed crystal کریستال امیخته
molecular crystal بلور مولکولی
monovalent crystal بلور تک والانسی
quartz crystal بلور کوارتز
as clear as crystal <idiom> مثل اشک چشم [زلال]
liquid crystal کریستال مایع
crystal diode دیود
crystal energy انرژی بلور
crystal gazer ساحر یا جادوگر
crystal gazing بلور بینی
crystal glass بلور
crystal filter صافی بلورین
crystal grain دانه بلوری
crystal growth رشد بلور
crystal lattic شبکه کریستالی
crystal diode دیود بلوری
crystal detector اشکارساز بلورین
crystal defect نقص بلور
atomic crystal بلور اتمی
cast crystal بلور ریخته
colored crystal بلور سنگین
covalent crystal بلور کووالانسی
valence crystal بلور کووالانسی
crystal allotropy چند شکلی بلور
crystal axis محور کریستال
crystal balls گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal control تنظیم با بلور
crystal lattice شبکه بلورین
crystal lattice شبکه بلوری
crystal lattice شبکه کریستالی
crystal plane سطح بلوری
crystal plane صفحه بلور
crystal rectifier دیود
crystal pickup پیک اپ کریستالی
crystal pickup پیکاپ بلورین
crystal rectifier دو قطبی بلورین
crystal set رادیوی ترانزیستوری
crystal pendant اویز
crystal oscillator نوسان ساز کریستالی
crystal lattice شبکه بلور
crystal set گیرنده اشکارساز
crystal microphone میکروفون بلوری
crystal plane سطح کریستالی
crystal set اشکارساز کریستالی
crystal ball stopper گلوله بلوری شیشه لیموناد
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid-crystal display نمایشکریستالمایع
burnout of a crystal rectifier سوختن یکسوکننده دیودی
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
frequency changer crystal بلور تغییر دهنده بسامد
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
crystal growth affinity رشد خواهی بلور
inert gas crystal بلور گازهای بی اثر
noble gas crystal بلور گازهای بی اثر
liquid crystal displays کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
interplanar crystal spacing فاصله بین صفحهای
crystal field theory نظریه میدان بلور
hexagonal crystal system سیستم کریستال شش گوش
liquid crystal display کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
electrostatic crystal field theory نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
crystal field stabilization energy انرژی پایداری میدان بلور
liquid crystal display colour pigmented صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. مثل روز روشن است ( پرواضح است )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com