English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (9 milliseconds)
English Persian
hot rolling mill نوردکاری داغ
Search result with all words
armor plate rolling mill دستگاه نورد ورق زرهی
beam rolling mill نورد کاری تیر
cold rolling mill دستگاه نورد سرد
corrugated rolling mill دستگاه نورد ورق موجدار
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
plate rolling mill نوردکاری صفحه
rolling mill کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
rolling mill ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
rolling mill دستگاه نورد
rolling mill engineer نوردکار
rolling mill engineer مهندس نوردکاری
tire rolling mill دستگاه نورد لاستیک
wire rolling mill دستگاه نورد سیم
Other Matches
be rolling in it <idiom> تو پول غلت زدن
rolling نورد زدن
rolling غلطک زنی
rolling هموار
rolling نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
rolling نوردیدن
rolling غلتان
rolling غلتنده
rolling صاف
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
rolling plane صفحه غلطشی
rolling plan برنامه غلتان
rolling friction اصطکاک غلتشی
rolling hitch گره سه خفت
rolling moment گشتاور غلطشی
rolling instability ناپایداری غلطشی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
rolling mass توده غلطان
rolling country زمین پوشیده
continous rolling نورد دائمی
rolling barrage سد اتش غلطان توپخانه
rolling barrage سد غلطان اتش
head rolling سر چرخش
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
rolling pin تیرک
rolling pin وردنه
rolling stock ترنهای روی خط اهن
rolling stock گردونههای ریل دار
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
to be rolling in money <idiom> تو پول غلت زدن [اصطلاح]
rolling pins تیرک
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
rolling ladder نردبانچرخدار
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
tube rolling نورد کاری لوله
rolling pins وردنه
start the ball rolling <idiom> شروع انجام کار
four high rolling stand خان چهار غلطکی
reciprocating rolling process فرایند نوردکاری رفت و امدی
four high rolling stand مقام چهار غلطکی
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
unbalanced rolling masses بارهای غلطان نامتعادل
rolling stock cleaning yard میلهچرخندهتمیزکنندهحیاط
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
mill اسیاب
per mill در هر هزار
per mill در هزار
to go through the mill ورزیده شدن
saw mill کارخانه اره کشی
mill کارخانه نورد
mill اسیا
ex mill تحویل در کارخانه
mill نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill اسیاب کردن
mill هل دادن
mill فرز کردن
mill ماشین
mill کارخانه اسیاب کردن
mill کنگره دار کردن
mill دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
ball mill سنگ شکن گلولهای
ball mill اسیاب ساچمهای
band saw mill اره نواری ماشین فرز
stamp mill ماشین پرس یا منگنه
slab mill فرز کردن غلطکی
bar mill دستگاه نورد میله گرد
beater mill تغارچهای که در داخل ان استوانه نیز قرار دارد
becking mill غلطک برای افزایش طول
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cogging mill دستگاه نورد شمشه
cotton mill کارخانه نخ ریسی
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
stamping mill ماشین پرس یامنگنه
run of the mill برجسته نبودن در جنس متوسط
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
post mill آسیابنصبشده
water mill اسیاب
water mill اسیاب ابی
mill file سوهان دستی
to mill flour ارد درست کردن
run of the mill عادی
run-of-the-mill برجسته نبودن در جنس متوسط
run-of-the-mill عادی
tire mill دستگاه نورد لاستیک
steel mill ذوب اهن
stamping mill اسیاب سنگ کوبی
run-of-the-mill <idiom> معمولی
hand mill اسیاب دستی
mill wright اسیاب ساز
mortar mill مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
muck mill دستگاه نورد فولاد
paper mill ماشین کاغذسازی
pepper mill فلفل ساب
pepper mill فلفل سا
glacier mill تنوره یخچالی
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
mill wheel چرخ یا پره اسیاب
mill race جوی اسیاب
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
slabbing mill دستگاه نورد لوحه
hammer mill اسیا چکشی
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
mill dam بند اسیاب
hammer mill سنگ شکن چکشی
mill race اب اسیاب
plate mill دستگاه فرز غلطکی
plate mill غستگاه نورد صفحه
drawing mill دستگاه نورد کششی
edge mill اسیاب غلطکی
end mill فرز انگشتی
rod mill سنگ شکن میلهای
form mill فرز کردن پروفیل
pulverizing mill اسیای گردساز
pug mill اسیای گل مخلوط کن
powder mill کارخانه باروت سازی
crazing mill اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
plunge mill فرز کردن غوطهای
fulling mill کارخانه قصاری
plug mill دستگاه نورد توپی
continous rod mill دستگاه نورد سیم دائمی
ingots slab mill دستگاه نورد لوحه
cogging mill train مسیر دستگاه نورد شمش
cross country mill نورد چلیپایی
narrow strip mill نورد نوار باریک
hot strip mill مسیر نورد گرم
color grinding mill دستگاه رنگ سای
to bring grist to the mill نان دراب دارد
paint roller mill دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
sheet mill stand مقام نورد ورق
wide strip mill دستگاه نورد نوار پهن
wire rod mill کالیبر نورد سیم
single stand mill دستگاه نورد یک مقامه
The waters run clear of the mill . <proverb> آبها از آسیاب افتاد .
wrounght iron mill bar اهن جوش خورده
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion. کارها را بجریان انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com