English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
house building ساختمان مسکونی
Search result with all words
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
Other Matches
building عمارت دیسمان
building بنا
building ساختمان
machine building ماشین سازی
industrial building بنای صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
main building ساختمان اصلی
home building ساختمان مسکونی
administration building ساختمان اداری
administration building قسمت اداری
height of building بلندی ساختمان
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
framed building ساختمان تیر پایهای
exhibition building ساختمان نمایشگاه
commercial building تیمچه
apartment building ساختمان اپارتمانی
model building الگوسازی
to shift to the new building اسباب کشی کردن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to found a building عمارتی برپاکردن
to found a building ساختمانی بینادکردن
the interior of a building اندرون عمارت
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
situation of a building موقعیت ساختمان
site building زمین ساختمانی
site building زمین زیربنا
ship building کشتی سازی
public building بنای همگانی
tower building ساختمان برجی
office building ساختمان اداری
nest building لانه سازی
road building جاده سازی
commercial building تیم
commercial building سرای
building line راسته
building line بر ساختمانی
building line بر ساختمان
building log چوب گرد ساختمان
building machinery ماشین الات ساختمانی
building material مصالح ساختمان
building material مصالح ساختمانی
building official بازرسان ساختمان
building operations عملیات ساختمانی
building owner صاحب کار
building permit پروانه ساختمان
building plant وسایل ساختمان
building unit واحد ساختمانی
building system سیستم ساختمان
building line امتداد
building limes اهک ساختمانی
capital building سرمایه سازی
building work کار ساختمانی
building up of generator پیش تحریک مولد
building up alloy الیاژ مخصوص روکش کاری
building unit جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
bridge building پل سازی
building component اجزای ساختمان
building connection انشعاب ساختمان
building construction معماری
building construction روسازی
building costs هزینههای ساختمان
building craftsman کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate دفتر نقشه کشی
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building sand خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to demolish a building متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building متلاشی کردن ساختمانی
to tear down a building متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building خراب کردن ساختمانی
to pull down a building خراب کردن ساختمانی
building block کنده ساخت
building block بنا کنده
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks کنده ساخت
building blocks بنا کنده
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building contractor پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to break into a building با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to tear down a building خراب کردن ساختمانی
intelligent building [ساختمانی با سرویس هوشمند]
Industrialized building [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
turbine building ساختمانتوربین
body building ورزش زیبایی اندام
slab building ساختلوح
service building ساختمانسرویس
reactor building ساختمانرآکتور
containment building ساختمانمحدودشده
body-building بدنسازی
administrative building ساختماناداری
body-building پرورش اندام
body building پرورش اندام
body building بدنسازی
building site کارگاه ساختمانی
building site عرصه
body-building ورزش زیبایی اندام
building line خط کناری ساختمان
building sites عرصه
building sites کارگاه ساختمانی
The building is in ruins . ساختمان خراب است
They bombarded the building. ساختمان رابه توپ بستند
sick building اشارهبهساختمانهایمدرن
building society شرکتوام دهندهمسکن
building trade worker تعمیرکار ساختمان
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
building trade joinery نجاری ساختمان
elvis has left the building <idiom> [نمایش به اتمام رسیده]
elvis has left the building <idiom> [تمام شده است]
building steel lathing بافت ساختمان فولادی
building steel lathing اسکلت فلزی ساختمان
article of a building by law ائین نامه ساختمان
a building of small scale عمارت کوچک
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
local building inspector پلیس ساختمان
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
In appiarance it is a strong building. بظاهر ساختمان محکمی است
machine building industry صنعت ماشین سازی
basic building materials مواداولیهساختمان
road building machine ماشین جاده سازی
road building slag شلاکه جاده سازی
word building test ازمون واژه سازی
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
the house over the way خانه روبرو
house of d. توقیف گاه
house of d. زندان موقتی
Outside the house. بیرون از خانه
house-to-house جستجویخانهبهخانه
He came out of the house. از منزل درآمد
It is not very far from our house. خیلی ازمنزل ما دورنیست
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
her house خانه ان زن
her house خانه اش
keep house <idiom>
on the house <idiom> مجاز درکاری
in-house درون ساختمان یک شرکت
house to let خانه اجارهای
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
own a house دارای خانهای هستم
own a house خانهای دارم
to keep house خانه داری کردن
to keep house خانه نشین شدن
necessary house خلوت
necessary house محرم
necessary house نهانی
necessary house محرمانه
necessary house خصوصی
to let a house خانهای را اجاره دادن
keep house در خانه ماندن
keep house خانه داری کردن
i own that house من صاحب ان خانه هستم
in house درون ساختمان یک شرکت
house قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house منزل گزیدن
house جادادن
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house to get خانه اجارهای
house خانه
house سرای
house مجلس
house اهل خانه اهل بیت
house شرکت
house منزل دادن پناه دادن
house خاندان
house محکم کردن
house جایگاه جا
house منزل
house جا دادن
house برج
house خانه نشین شدن
call house فاحشه خانه
public house کاروانسرا
house of cards طرح پوشالی [اصطلاح مجازی ]
dog-house سگ دانی
house of cards ساختمان با ورقهای پاسور
to stir out of the house از خانه تکان خوردن
toll house راهدار خانه
boarding house پانسیون
boarding house خوابگاه و خوراک
boarding house جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
dog-house خانهی سگ
dog-house لانهی سگ
dog-house گندانه
doss-house مسافرخانهی ارزان
halfway house منزل نیمه راه
halfway house بازگردان گاه
bath house گرمابه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
toll house جایگاه
toll house مامورزنجیر
house of God بیت الله
tower house قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
tower house خانه برجی
trap house محل خروج هدفهای متحرک
tree house خانه بالای درخت
wash house رختشوی خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com