Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
house of cards
<idiom>
house of cards
ساختمان سست بنیاد
[اصطلاح مجازی]
house of cards
طرح پوشالی
[اصطلاح مجازی ]
house of cards
ساختمان با ورقهای پاسور
Other Matches
cards
خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
cards
وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards
کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
cards
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards
ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
cards
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards
بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
cards
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards
بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
cards
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
in the cards
<idiom>
انتظار داشتن
cards
برگ
cards
سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
cards
مین فلز برای تختههای مدار
cards
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
ماشین پرداخت پارچه
cards
پنبه زنی
cards
ورق بازی کردن
cards
کارت تبریک کارت عضویت
cards
ورق
cards
ورق بازی گنجفه
cards
کارت
cards
کارت ویزیت بلیط
cards
برگه
cards
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards
ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
cards
مقوا
cards
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
cards
یک کارت پانچ
cards
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
control cards
کارتهای کنترل
To cheat at cards.
درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
To stack the cards .
ورق زدن ( تقلب درقمار )
To play cards .
ورق بازی کردن
To deal the cards .
ورق دادن
green cards
کارت سبز
playing cards
ورق بازی , برگ
stack the cards
<idiom>
برای کسی نقشه کشیدن
show one's cards
<idiom>
برگ آس را رونکردن
report cards
کارنامه
identity cards
شناسنامه
play one's cards right
<idiom>
از فرصتهای خود سودبردن
credit cards
کارت اعتباری
credit cards
کارت یاورقه خرید نسیه
playing cards
گنجفه
playing cards
ورق گنجفه
to show ones cards
قصد خودرا اشکارکردن
vaccination cards
دفترچه های واکسیناسیون
vaccination cards
دفترچه های مایه کوبی
program cards
کارتهای برنامه
hold all the trump cards
<idiom>
کنترل کامل داشتن
put one's cards on the table
<idiom>
رک بودن
lay one's cards on the table
<idiom>
صادقانه معامله کردن
Shall we play a game of cards?
یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
I fiddled afew invitation cards.
باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
To reveal ones intentions (aims). To put ones cards on the table.
دست خود را رو کردن
necessary house
خلوت
keep house
<idiom>
necessary house
خصوصی
necessary house
محرمانه
necessary house
نهانی
necessary house
محرم
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
keep house
خانه داری کردن
keep house
در خانه ماندن
own a house
دارای خانهای هستم
own a house
خانهای دارم
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
This house is my own .
این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
to keep house
خانه نشین شدن
house to get
خانه اجارهای
to keep house
خانه داری کردن
house-to-house
جستجویخانهبهخانه
the house over the way
خانه روبرو
her house
خانه اش
her house
خانه ان زن
house of d.
توقیف گاه
Outside the house.
بیرون از خانه
house to let
خانه اجارهای
He came out of the house.
از منزل درآمد
house of d.
زندان موقتی
It is not very far from our house.
خیلی ازمنزل ما دورنیست
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
to let a house
خانهای را اجاره دادن
house
محکم کردن
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
جادادن
house
منزل دادن پناه دادن
house
منزل گزیدن
house
خانه نشین شدن
house
مجلس
in-house
درون ساختمان یک شرکت
house
جا دادن
in house
درون ساختمان یک شرکت
house
شرکت
house
جایگاه جا
house
اهل خانه اهل بیت
house
برج
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
منزل
house
سرای
house
خاندان
house
خانه
summer house
کوشک
the rear of a house
قسمت عقب یا پشت خانه
summer house
خانه تابستانی
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
tiring house
محل تعویض لباس هنرپیشه
solar house
گلخانه شیشهای
pot house
میخانه
software house
مرکز نرم افزاری
summer house
خانه باغچه دار
summer house
خانه ییلاقی باغچه دار
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
the narrow house
گور قبر
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
the man of the house
مرد یا خانه بزرگ
the house is occupied
خانه خالی نیست
the upper house
مجلس اعیان یا لردها
the white house
کاخ سفید
the house is occupied
خانه اشغال شده یا مسکون است
the white house
کاخ یاقصرابیض
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
tea house
قهوه خانه
systems house
خانه سیستم ها
summer house
کلاه فرنگی
software house
خانه نرم افزاری
slaughter house
سلاخ خانه مسلخ
pilot house
پل فرماندهی
pilot house
اطاق سکان
pigeon house
برج کبوتر
pigeon house
لانه کبوتر
pigeon house
کبوتر خان
pest house
خسته خانه
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
panel house
جنده خانه
opposite to the house
روبروی خانه
opposite the house
مقابل خانه
opposite the house
روبروی خانه
opera house
اپرا
opera house
تماشاخانه
mud house
کلبه گلی
poor house
گدا خانه
poor house
نوانخانه
poor house
مسکین خانه
slaughter house
کشتارگاه
safe house
خانه امن
round house
بازداشت گاه اطاق عقبی درعرشه بالای کشتی
rest house
مهمان سرا
ranch house
خانه یک اشکوبه
range house
اطاق انبارمیدان
range house
دفتر میدان تیر
pump house
تلمبه خانه
printing house
چاپخانه
power house
کارخانه برق
pot house
ابجو فروشی خرابات
clean house
زدودن
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
poor house
دارالمساکین
move house
اسباب کشی کردن
clean house
تمیز کردن
dike-house
سنگر
dike-house
خاک ریز
How dirty the house is !
چقدر خانه کثیف است
His house was redeemed .
خانه اش از گرو در آمد ( در آورد )
farm-house
خانه رعیتی
As I entered the house…
هینطور که وارد خانه شدم
The house burned down .
خانه سوخت
gin-house
[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
Golden House
[سرای رومی ساخته شده توسط نرو]
hall-house
تالار باز
To vacate a house.
خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
ice-house
[ساختمان یخچال مانند]
long-house
مسکن اشتراکی
I have no claim to this house.
نسبت به این خانه ادعایی ندارم
To let (rent out) a house.
خانه ای رااجاره دادن
publishing house
خانهنشر
[the house]
is haunted
[این خانه]
روح دارد
dead-house
مرده شوی خانه
culver-house
[سوراخی در کبوترخانه]
clean house
پاکیزه کردن
clean house
پاک کردن
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
Where is the guest house?
مهمانسرا کجاست؟
halfway house
بازگردان گاه
archery-house
روزنه باریک تیزاندازی
bath-house
حمام عمومی
block-house
دژ چوبی
bone-house
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان]
cap-house
خرپشته
cap-house
سرستون
chapter-house
ساختمان جلسات
charnel-house
[انبار استخوان مردگان]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com