English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
Other Matches
tree house خانه بالای درخت
draw a person test ازمون نقاشی ادم
machover draw a person test ازمون کشیدن شکل انسان مکوور
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
before the tree جلو درخت
tree درتنگنا قرا ردادن
tree فرمان TREE
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree مین میکند
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree شاخسار
tree بشکل درخت شدن
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree شجر
tree درخت
the f. of a tree برگهای درخت
tree قالب کفش چوبه دار
tree بدرخت پناه بردن
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
parse tree درخت تجزیه
plane tree درخت چنار
fir tree درخت صنوبر
locus tree درخت خرنوب
tree frog قورباغهدرختی
locus tree درخت اقاقیا
locust tree درخت اقاقیا
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
crown tree شمع
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
fig tree درخت انجیر
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
shoe tree قالب کفش
decision tree مسیر تصمیم گیری
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
decision tree درخت تصمیم
the foot of the tree پای درخت
ebony tree خرماندو
tree pruner درختآرا
date tree درخت خرما
almond tree درخت بادام
apple tree درخت سیب
smoke tree بوته سماق
ordered tree درخت مرتب شده
lemon tree درخت لیمو
ornamental tree درختتزئینی
margosa tree زیتون
strawberry tree توت فرنگی درختی
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
sorrel tree ترشک درختی
dragon tree درخت خون سیاووشان
mulberry tree درخت توت
gum tree درخت صمغ
sorrel tree درخت ترشک
to shin up a tree از درختی بالارفتن
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spindle tree اونموس
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
oak tree درخت بلوط
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
margosa tree تلخ
binary tree درخت دودویی
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
Deciduous tree درخت برگریز
mastic tree درخت بنه
family tree شجره
family tree شجره نامه
summer tree تیرسردر
summer tree حمال
summer tree شاه تیر
pulm tree درخت نارگیل
agriot tree چوب چپق
mastic tree درخت چاتلنغوش
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
axle tree میله میان دو چرخ
genealogical tree شجره نامه
planer tree درخت ازاد
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree farm خزانه درخت
hat tree کلاه اویز
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
coffee tree درخت قهوه
tree network شبکه درختی
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
box tree درخت شمشاد
boot tree قالب چکمه یا پوتین
family tree نسب نامه
genealogical tree نسب نامه
unordered tree درخت نامرتب
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
in the green tree بخت سبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
tree diagram نمودار درخت
plum tree درخت گوجه
tree traversal تقاطع درختی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
cherry tree درخت گیلاس
tree structure ساخت درختی
tree structure ساختار درخت
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
chocolate tree درخت کاکائو
tree structure ساختاردرختی
threaded tree درخت پیچ دار
the root of a tree ریشه درخت
the pith of a tree مغز درخت
tree sort مرتب کردن درختی
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
tree surgery تشریح علمی درخت
chaste tree دل اشوب
chaste tree فلفل بری
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
china tree شالسنجان
barren tree درخت بی میوه
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
balsam tree درخت بلسان
pear tree درخت گلابی
to prune a tree درختی را آراستن
to lop a tree درختی را آراستن
peach tree درخت هلو
tree-lined درختکارینشده
tree trunk ساقهاصلیدرخت
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
cross tree رابط عرضی دکلها
china tree زیتون تلخ
cornel tree درخت زغال اخته
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
binary tree درخت دودوئی
roof tree کش دیرک افقی چادر
roof tree کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
gallows tree چوبه دار
judas tree درخت ارغوان
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
gender tree شجره نامه
walnut tree درخت گردو
bean tree درخت خرنوب
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree قلتاق
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
plum tree درخت الو
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
snow ball tree گل بدماغ
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
wild oriental a tree ارژن
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to chop dowm a tree درختی را انداختن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
to know a person کسیرا شناختن
the second person سخن شنو
to keep up with a person باکسی برابربودن
to w anything out of a person چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
no person other than yourself به غیر از شما هیچکس
person of f. شخص برجسته یا با نفوذ
first person صیغه اول شخص
per person هر نفر
first person اول شخص
to think well of a person درباره کسی خوش گمان بودن
to w anything out of a person چیزیرا ازکسی دراوردن
to i.of a person about s.th چیزی را از کسی جویا شدن
to take the p of a person ازکسی طرفداری کردن
the third person سوم شخص
the second person مخاطب
the second person دوم شخص
Such and such a person . فلان کس
the first person سخن شنو
the first person سخنگو
the first person نخستین شخص متکلم
to be in with a person با کسی رفیق بودن
to be under a person p زیرحمایت کسی نبودن
to believe in a person بکسی ایمان اوردن
to do away with a person سرکسیرازیراب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com