Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
house-party
دوره خانگی
house-party
مجالس خانگی
Other Matches
house party
مجالس خانگی
house party
دوره خانگی
acid house party
نواخته میشود
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
the a party
طرف مخالف
party
طرف شریک
The party is over!
<idiom>
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
party
هیات
third party
شخص ثالث
The party is getting under way .
جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party
مدعی خصم
party
پارتی متخاصم
party
بزم
party
مهمانی
party
دسته متشکل جمعیت
party
بخش
party
دسته
party
دسته همفکر
party
حزب
party
طرفدار
party
طرف یارو
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party
عده نظامی
party
گروه
party
قسمت
party
تیم
party
مهمانی دادن یارفتن
raiding party
قسمت مامور کمین
an eveing party
شب نشینی
evening party
شب نشینی
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party
قسمت مامور دستبرد
boatswain's party
گروه ملوان
billeting party
گروه پیشرو
billeting party
گروه یورتچی
beaching party
گروه پیاده شونده
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party
تیم ساحل
permanent party
جمعی دایمی یکان
permanent party
پرسنل دایمی
rear party
قسمت عقبه
injured party
طرف صدمه دیده
injured party
طرف خسارت دیده
supply party
گروه تدارکات
special party
گروه ویژه
side party
گروه رنگ زن
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shipwright's party
گروه تعمیرات
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party
حزب جمهوریخواه
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
advance party
گروه پیشرو
advance party
قسمت پیشرو
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
reconnaissance party
گروه شناسایی
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
rear party
عقب دار
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
party to a transaction
متعامل
fire party
تیم اطفای حریق
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
losing party
محکوم علیه
losing party
دادباخته
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major party
حزب اکثریت
minor party
حزب اقلیت
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
liberty party
حزب ازادی
democratic party
حزب دمکرات
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
fire party
تیم اتش نشانی
fire party
گروه اتش نشانی
gunner's party
گروه توپخانه
head's party
گروه نظافت
intervance of third party
ورود ثالث
labor party
حزب کارگر
landing party
گروه اب خاکی
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
mistaken party
اشتباه کننده
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party spirit
تعصب حزبی
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party
قرارداد اجاره دربست
party spirit
طرفداری حزبی
party spirit
روحیه تحزب
party to a lawsuit
خصم
party to a suit
طرف دعوی
party to a suit
متداعی
party parpet
جانپناه مشترک
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
party parpet
دست انداز مشترک
contracting party
طرف قرارداد
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party
گروه تماس
party coloured
رنگارنگ
party coloured
ابلق
coleague in a party
هم مسلک
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
cable party
گروه لنگر
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
working party
گروه کار
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
party political
مربوطبهاحزابسیاسی
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Labour Party
حزب کارگر
party wall
دیوار مشترک
party walls
دیوار مشترک
Liberal Party
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party
میهمانیشام
search party
دستهی جستار گرد
boarding party
گروه پژوهش
boarding party
تیم تفتیش
to throw a party
مهمانی دادن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
to join a party
عضو حزبی شدن
opposition party
حزب مخالف
[سیاست]
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
search party
گروه پیگرد
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
party lines
خط خصوصی تلفن
party line
خط خصوصی تلفن
party line
خط مشترک
party line
مرز مشترک
third party insurance
بیمه شخص ثالث
party line
خط دستهای
party lines
خط مشترک
party lines
مرز مشترک
party lines
خط دستهای
third party vendor
فروشنده دسته سوم
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
garden party
گاردن پارتی
hen party
مجلس رقص زنانه
hen party
مهمانی زنانه
party politics
سیاست بازیهای حزبی
the offending party
متخلف
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
winning party
دادبرده
winning party
محکوم له
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
tea party
مهمانی چای
thrid party
شخص ثالث
party politics
حزب بازی
Conservative Party
حزب محافظه کار
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
tea party
عصرانه چای
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
social democratic party
حزب سوسیال دمکرات
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
the party rallied round him
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
the deceived party in a transaction
مغبون
She enchanted (lived up ) our party.
شور وحالی به جمع ما داد
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
party political broadcast
تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
party against whom a protest is made
معترض علیه
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The Republican party came to power .
حزب جمهوریخواه سر کار آمد
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to make the party rock
جشن را گرم کردن
party against whom a protest is made
واخوانده
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
fire control party
تیم کنترل اتش دریایی
camp color party
گروه پرچم
air control party
گروه کنترل هوایی
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
damage control party
گروه اسیب گیر
airmobile support party
گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
camp color party
دسته پرچم یورتچی
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
third-party motor insurance
[British E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
Stage party ( films , movies ) .
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
house to let
خانه اجارهای
the house over the way
خانه روبرو
to keep house
خانه داری کردن
on the house
<idiom>
مجاز درکاری
keep house
<idiom>
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
necessary house
خصوصی
house to get
خانه اجارهای
in house
درون ساختمان یک شرکت
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
house
شرکت
house
مجلس
house of d.
زندان موقتی
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
to keep house
خانه نشین شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com