English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
Other Matches
human being انسان
human being ادمی
non-human غیر متعلق به نژاد انسان
non-human غیر انسانی
non human غیر متعلق به نژاد انسان
non human غیر انسانی
human right حق بشر
human انسانی
human وابسته بانسان
human دارای خوی انسانی
human factor عامل انسانی
the human race بشریت
the human race نوع بشر
human race بشریت
To err is human. <proverb> بشر جایزالخطاست .
A human being should have humanity . <proverb> آدمى را آدمیت لازم است .
the human intellect عقل
human biometric زیست سنجی انسانی
The human body بدن انسان
human capital سرمایه انسانی
human ecology بوم شناسی انسانی
human engineering مطالعهای مربوط به طراحی محصولاتی که برای استفاده انسانها اسانتر و راحتتر میباشد
human denture دندانانسان
human beings ادمی
human beings انسان
human nature طبیعت انسان
human skill مهارت انسانی
in human shape بصورت یا
in human shape انسان
human rights حقوق بشر
human resources منابع انسانی
human nature فطرت
human nature ماهیت آدم
human factor عوامل انسانی
human factor فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
human kind نوع بشر
human kind جنس ادمی
human language زبان بشری
human movement حرکت انسان
human rights commission کمیسیون حقوق بشر
it transcends human reason ماورای عقل ........
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
it transcends human reason بالاترازعقل بشراست
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
milk of human kindness مهربانی طبیعی بشر
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
bill of human rights اعلامیه حقوق بشر
The human brain is a complex organ . مغز انسان عضو پیچیده یی است
Madrklmh that every human being is conscious knowledge مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
universal declaration of human rights اعلامیه جهانی حقوق بشر
computer ماشین الکترونیکی
computer اکامپیوتر
computer رایانه
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer شمارنده
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer حسابگر الکترونی
computer کامپیوتر
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
digital computer کامپیوتر رقمی
computer vendor فروشنده کامپیوتر
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
desktop computer کامپیوتر رومیزی
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
computer utility خدمات کامپیوتری
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
computer utility سودمندی کامپیوتر
computer user استفاده کننده کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
digital computer کامپیوتر
control computer کامپیوتر کنترل
computer word کلمه کامپیوتری
guest computer کامپیوتر مهمان
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
flight computer کامپیوتر پرواز
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
duplex computer کامپیوتر مضاعف
digital computer کامپیوتردیجیتال
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
hybrid computer کامپیوترترکیبی
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
transportable computer پس و پیش کردن
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
one address computer کامپیوتریک ادرسه
one address computer کامپیوتر یک نشانی
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
computer literacy دانش کامپیوتر
computer industry صنعت کامپیوتر
automatic computer کامپیوتر خودکار
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer enclosure محفظه کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter حرف کامپیوتری
computer language زبان کامپیوتر
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer code کد کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer architect معمار کامپیوتر
computer center مرکز کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
computer art هنر کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer family خانواده کامپیوتر
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
computer crime جرم کامپیوتری
computer aided بکمک کامپیوتر
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer code رمز کامپیوتر
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
computer programmer برنامه نویس کامپیوتر
computer program برنامه کامپیوتر
computer program برنامه کامپیوتری
computer specialist متخصص کامپیوتر
computer professional متخصص کامپیوتر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com