Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (1 milliseconds)
English
Persian
hung bomb
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
Other Matches
hung
پرش طول با کشیدن پا و دست به عقب پیش از فرود امدن
hung up
نگرانچیزیبودن
hung
زمان ماضی فعل
hung
اویخت
hung over
ناراحت ازاعتیاد
hung over
پاتیل شده
hung over
خمار
hung
اویخته
hung striker
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
hung start
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
hung striker
چاشنی عمل نکرده نارنجک
He hung his head in shame.
از خجالت سرش راپایین انداخت
double-hung sashes
پنجره با دو قاب شیشه خور
The child of ones old age is a bell hung from ones.
<proverb>
بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
A-bomb
بمباران اتمی کردن
bomb out
شروع شیرجه از هواپیما
A-bomb
بمب اتمی
bomb
خرابی غیر عادی کامپیوتر crash
H-bomb
بمب هیدروژنی
A-bomb
با بمب اتمی حمله کردن
bomb
بن بست
bomb
شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb
شکست فاحش
bomb
مخزن
bomb
بمباران کردن
bomb
نارنجک
bomb
بمب
bomb
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bomb
بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
غیر رسمی از بین رفتن
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
gas bomb
بمب گازی
depth bomb
بمب عمل کننده در زیر اب
fission bomb
بمب اتمی
fission bomb
بمب هستهای
fission bomb
بمب شکافت
fusion bomb
بمب فوزیونی
fire bomb
بمب اتش افروزبنزینی
fusion bomb
بمب ذوب کننده
glide bomb
بمب یا موشک لغزنده در هوا بمب لغزنده
incendiary bomb
بمب اتش زا
leaflet bomb
بمب حاوی اعلامیه یا اوراق تبلیغاتی
para bomb
بمب چتردار
roadside bomb
بمب دست ساز
petrol bomb
نوعیبمببنزینی
parcel bomb
بمبیکهدرونبستهایجاسازیشدهوبهمحضبازشدندربستهمنفجرمیشود
car bomb
بمبیکهداخلیا زیر ماشینجاسازیکردهباشند
bomb scare
اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
bomb factory
مکانغیرقانونیساختبمب
time bomb
بمب ساعتی
plastic bomb
بمب خمیری
plastic bomb
بمب پلاستیکی
neutron bomb
بمب نوترونی
letter-bomb
بمب نامهای
wooden bomb
بمب سالم و بادوام
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
depth bomb
بمب زیرابی
fire bomb
بمب اتش زا
cluster bomb
سنبله دسته کردن
cluster bomb
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb
قالب
cluster bomb
لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb
مین خوشهای
cluster bomb
خوشه مین خوشهای
cluster bomb
اویز چند شاخه
atom bomb
بمب اتمی
hydrogen bomb
بمب هیدروژنی
bomb disposal
از کار انداختن بمب
bomb disposal
تخریب بمب
cluster bomb
خوشه
cluster bomb
کلاستر
bomb reconnaissance
شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
bomb proof
ضد بمب
cluster bomb
دسته
bomb cemetery
محل تجمع بمبهای فاسد
bomb cemetery
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
cluster bomb
گروه
an incendiary bomb
بمب اتش زا یا اتش انگیز
hydrogen bomb
بمب ترکیبی اتمی
cluster bomb
جمع کردن خوشه کردن
To burst ( exploded) a bomb.
بمب ترکاندن
smoke bomb discharger
تخلیهبمبدوددار
bomb release line
خط رهایی بمب
bomb alarm system
سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
bomb sighting system
سیستم نشانه روی بمب سیستم هدف گیری بمب
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
bomb release line
خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
bomb release point
نقطه رهایی بمب
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
final bomb release line
اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com