Dictiornary-Farsi | hurdle rate of return | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
hurdle rate of return	کمترین نرخ بازده
hurdle rate of return	نرخ بازده لازم


Other Matches

rate of return	نرخ بازده
rate of return	نرخ بازدهی
normal rate of return	نرخ بازده متعارف
gross rate of return	نرخ بازده ناخالص
net rate of return	نرخ بازده خالص
social rate of return	نرخ بازده اجتماعی
rate of return over cost	نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
private rate of return	نرخ بازده خصوصی
internal rate of return	نرخ بازده داخلی
hurdle	مسابقه پرش ازروی مانع
hurdle	دیواریکه مواد محموله اب رامتوقف میکند
hurdle	سبدترکهای
hurdle	مانع
hurdle	دو با مانع
hurdle	اسب دوانی با پرش از ارتفاع
hurdle	از روی مانع پریدن
hurdle	از روی پرچین یاچارچوب پریدن
hurdle	فائق امدن بر
hurdle	چهارچوب جگنی
A hurdle race .	مسابقه دو با مانع
steeplechase hurdle	مانعاسبدوانی
intermediate hurdle	مانع متوسط
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
hurdle race	اسب دوانی با پرش از موانع
brushwood hurdle	سرشاخه بافته شده کنار هم
return	مراجعت کردن عکس العمل
return	گزارش دادن
return	رجعت
return	درامد
return	بازده
return	اعاده
return	مراجعت کردن
return	برگشتن
return	مراجعت برگرداندن
return	برگشت
return	عایدی
return	عودت دادن
return	کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return	کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return	کلید Return
return [on something]	محصول
return [on something]	فایده
return [on something]	سود
return [on something]	درآمد
return [on something]	نرخ بازده
return	آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return	دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return	گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return	اعاده بازگشت
return	گزارش نهایی هیات تحقیق
return	مراجعت
return	عملکرد کارکرد
return	پس فرستادن عودت
non return to zero	سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
in return	در تلافی [کاری]
in return	به جای [کاری]
in return	درعوض [کاری]
in return for	بجای
return	عودت
to return a v to any one	کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return	گزارش رسمی
in return for	عوض
in return for	درعوض
non return to zero	بدون بازگشت به صفر
return to zero	با بازگشت به صفر
return	نشانههای انتهای خط
return	بازگشت
return [on something]	نرخ بازدهی
return to zero	بازگشت به صفر
to return a greeting	جواب سلام دادن
to bring a return	درامد دادن
track return	مدار برگشت
sale or return	فروش یااعاده
ball return	بازگشت گوی بولینگ
to return a visit	بازدید کردن
sea return	امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
return air	بازگشتهوا
return spring	فنرارتجاعی
day return	بلیط رفتو برگشت
till his return	تا موقع برگشتن او
carriage return	تعویض سطر Return/Enter
soft return	فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
constant return	بازده ثابت
short return	برگشت کوتاه
carriage return	سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return	سر سطر رفتن
carraiage return	سر سطر رفتن
terrain return	اکوی زمینی
terrain return	انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
by return of post	با نخستین پست
carriage return	بازگشت نورد
average return	بازده متوسط
non return valve	شیر یکطرفه
ration return	اسناد هزینه جیره
ration return	اسنادجیره
return perion	زمان برگشت
return perion	دوره تناوب
return a negative	پاسخ منفی دادن
diminishing return	بازده نزولی
return account	حساب بازگشت
return account	صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address	نشانی بازگشت
enter/return	کلید Return یا Enter
fair return	بازده منصفانه
grid return	سیم برگشت
non return valve	شیر یک سویه
point of no return	نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
radar return	انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
fair return	بازده عادلانه
i will return his kindness	مهربانی او را تلافی خواهم کرد
ground return	برگشت زمینی
ground return	بازتاب زمینی
grid return	سیم برگشت شبکه
return cargo	محموله برگشت
return circuit	مدار برگشتی
return code	رمزبازگشت
return on capital	بازدهی سرمایه
return pistol	طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to base	بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return to scale	بازده نسبت به مقیاس
return to zero signal	علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return interval	دوره بازگشت
ground return	انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
return lines	خطهای بازگشتی
sale or return	فروش یا عودت
return of guarantee	عودت ضمانتنامه
return of a guarantee	عودت ضمانتنامه
return conductor	سیم برگشت
return wire	سیم برگشت
decreasing return	بازده نزولی
please return the book	خواهشمندم کتاب را برگردانید
return current	جریان برگشت
return flow	جریان برگشت
return key	کلید Return
return key	کلید بازگشت
return line	خط برگشت
return pipe	لوله برگشت
return flight	پرواز برگشت
return ticket	بلیط دوسره
return ticket	بلیط رفت و برگشت
return match	بازیبرگشت
automatic return	سیستم عودت خودکار وسایل
return of capital	بازده سرمایه
return tickets	بلیط دوسره
marginal return of capital	بازده نهائی سرمایه
The return on the bonds amounts to ...	مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
law of increasing return	قانون بازده فزاینده
law of diminishing return	قانون بازده نزولی
He didnt return (acknowledge) my greetings.	جواب سلام مرا نداد
to return to the fold [family]	به خانواده خود برگشتن
increasing marginal return	بازده نهائی فزاینده
marginal return of investment	بازدهی نهائی سرمایه گذاری
average net return	بازده خالص متوسط
soft carriage return	خط فاصله خالی
To return . To give back.	پس دادن
main return pipe	لولهبرگشتاصلی
coin return bucket	محلبرگشتپول
branch return pipe	لولهبرگشتشاخهای
law of increasing return	قانون بازده صعودی
double-return stair	پله های دوتایی
ground return circuit	مدار تک سیم
stay there till i return	انجا بمانیدتامن برگردم
to get a good return on an investment	بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
under arm low return	ضربه کوتاه پایین دست
constant return to scale	بازده ثابت نسبت به مقیاس
Tehran- paris and return ( vice –versa) .	تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .	به اوبسپارید که زود مراجعت کند
rate	اهنگ
rate	نسبت
rate	درجه
rate	مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate	سنجیدن
rate	بها
rate	قرار
rate	اندازه نسبت
rate	پایه
rate	تندی سرعت عوارض
rate	ارزیابی کردن
first rate	عالی
rate of changes	نرخ تغییرات
rate	شمردن
rate	بر اوردکردن
rate	نرخ بستن بر بها گذاشتن بر
rate	سرعت ارزیابی کردن
first-rate	درجه اول بسیار خوب
rate	میزان
rate	منوال
rate	روش طرز
rate	سرعت
rate	نرخ
rate	درچند
rate	درصد
first rate	درجه اول
first rate	نخستین درجه
rate	سرعت حرکت
rate	اهنگ حرکت
rate	نواخت
rate	میزان مهارت شدت تغییرات
rate	سرعت کار
rate	درجه بندی کردن