English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (8 milliseconds)
English Persian
i/o processor پردازنده ورودی و خروجی
Search result with all words
word processor کلمه پرداز
array processor پردازشگر ارایه
associative processor پردازنده انجمنی
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
attached processor پردازنده الصاقی
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
bit slice processor پردازشگر قطعه بیتی
bit slice processor روش معماری ریزپردازنده ها
centarl processor unit processing central
central processor پردازنده مرکزی
central processor پردازشگر مرکزی
command processor سیستم عامل فرمانی
communicating word processor پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
communications processor پردازنده مخابراتی
communications processor پردازشگرارتباطات
continuous processor دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
data communications processor پردازنده ارتباطات داده ها
data processor داده پرداز
data processor پردازنده داده ها
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
down line processor پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
front end processor پردازشگر جلو و انتها پردازشگر نهایی
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
language processor زبان پرداز
language processor پردازشگر زبان
macro processor درشت پردازشگر
macro processor پردازشگرماکرو
parallel processor موازی پرداز
parallel processor پردازنده موازی
peripheral processor پردازشگر جنبی
post processor پس پرداز
post processor پس پردارنده
processor عمل کننده
processor تکمیل کننده
processor تمام کننده
processor پردازنده
processor پردازشگر
processor عمل اورنده
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
processor برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
processor کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
processor پردازندهای که از حافظه جانبی استفاده میکند
processor ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
processor پردازنده مخصوص مثل پردازنده آرایهای یا عددی که میتواند برای بهبود کارایی با پردازنده اصلی کار کند
processor پردازنده جانبی مخصوص
processor استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
processor کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
processor تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
processor سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
processor که طبق سرعت پردازنده و نه رسانه جانبی تنظیم شده است
processor ارسال سیگنال ورودی به پردازنده , بررسی درخواست توجه که باعث توقف آنچه در حال اجرا است میشود و به رسانه فراخوان پاسخ میدهد
processor وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
processor پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کد گشایی و اجرا میکند طبق کد برنامه
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
processor سیستم کامپیوتری با دو پردازندهه برای اجرای سریع تر برنامه
processor وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که قادر به تغییر داده طبق دستورات است
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
processor dtate word کمله وضعیت پردازشگر
raster image processor پردازشگر تصویر شبکهای
satellite processor پردازشگر پیرو
stand alone word processor کلمه پرداز خودکفا
vector processor پردازنده برداری
food processor اجزایمخلوطکن
sound digitizing processor گزارهصدایکامپیوتری
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com