English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (2 milliseconds)
English Persian
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am rials in pocket سه ریال سود بردم
Search result with all words
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket کرده ام
Other Matches
rials 0 or so 05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
rials 0 or so د رحدود 05 ریال
something like 00 rials سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
rials 0 the metre مترش 04ریال
it is worth 0 rials ده ریال می ارزد
my purchases a to rials 00 خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
we put it at rials 51 ریال
rials 0 the metre متری 04 ریال
we put it at rials روی ان گذاشتیم
it is worth 0 rials ده ریال ارزش دارد
i sold the book for rials 0 کتاب را
i sold the book for rials 0 ریال فروختم
if one book cost rials اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
if one book cost rials 0 اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال قیمت شد
it was valued at rials 000 ارزیابی شد
it was valued at rials 000 پنج هزار ریال بهابران گذاردند
i sold the book for rials 0 کتاب رافروختم 05ریال
pocket فرورفتگی
she had him in her pocket کاملابراواختیارمیکرد
she had him in her pocket خوب جلوش را گرفته بود
pocket حباب
pocket محاصره شدن
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket نقدی
pocket جیب دار درجیب گذاردن
pocket درجیب پنهان کردن
pocket پولی
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pocket بجیب زدن
pocket جیب
pocket کیسه هوایی
pocket پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket کوچک جیبی
foot pocket قالب پا
fork pocket محفظهانشعابی
flap pocket جیبلبهدار
inset pocket جیبمخفی
gusset pocket جیبپاکتی
exterior pocket کیفبازشو
hidden pocket جیبمخفی
door pocket جیبدر
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
back pocket جیبپشتی
centre pocket مرکزی
batten pocket بادبان
front pocket جیبجلو
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
centre pocket گودال
watch pocket جیب ساعتی
interior pocket جیبداخلی
mock pocket جیبساختگی
outside ticket pocket جیبکوچکبیرونی
pocket rule خط کش جیبی [ابزار]
air pocket دست انداز هوایی
trouser pocket جیب شلوار
pocket rules خط کش های تاشو [ابزار]
pocket watch ساعت جیبی
They picked my pocket. جیبم رازدند
pocket rule خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules خط کش های جیبی [ابزار]
patch pocket جیبرویسینه
seam pocket جیبرویدرز
stake pocket جیبتودهای
top pocket حفرهفوقانی
vertical pocket جیبعمودی
welt pocket جیبنواری
pocket-sized جیبی
pocket money . پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. پولت را از جیب دربیاور
pocket calculator ماشین حساب جیبی
pocket calculator حسابگر جیبی
pocket money پول جیب
lime pocket پوشش اهک
one pocket billiard بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses هزینه واقعی
pocket battleship رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book کیف بغلی
pocket book دفتر بغلی
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
empty pocket ادم بی پول یا تهی کیسه
chip pocket شیار دندانههای اره
pocket calculators حسابگر جیبی
pocket handkerchief دستمال جیبی
pocket handkerchiefs دستمال جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
pocket knives چاقوی جیبی
air pocket منفذ
air pocket بادگیر
air pocket چاه هوایی
armature pocket شیار ارمیچر
called pocket کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
pocket edition چاپ جیبی کتاب
pocket expenses هزینه مختصر شخصی
pocket pistol طپانچه جیبی
pocket pistol بغلی عرق
pocket split باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
pocket picking جیب بری
pocket computer کامپیوتر جیبی
slash pocket جیب عمودی درجهت درزلباس
the furniture of ones pocket دارایی جیب
vest pocket جیبی
vest pocket مخصوص
vest pocket جیب جلیقه
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
pocket lamp چراغ قوه
pocket meter سنجه جیبی
pocket lamp لامپ کوچک
To put ones hand in ones pocket. دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
trousers pocket [American E] جیب شلوار
ast welt pocket جیبپیشسینهای
hand warmer pocket جیببقل
hand-warmer pocket جیبگرم کنندهیدست
pants pocket [American E] جیب شلوار
front top pocket جیببالایجلویشلوار
poker pocket billiards بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
to pocket a tidy sum <idiom> پول خوبی به جیب زدن
Money burnes a hole in his pocket. پول تو جیب اش بند نمی شود
money burns a hole in his pocket <idiom> پول تو دستش بند نمی شود
He has feathered his nest. He has lined his pocket. اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
broad welt side pocket جیبپهنپهلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com