English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (2 milliseconds)
English Persian
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
Other Matches
unused عادت نکرده بکارنبرده
unused بکارنرفته
unused نامستعمل
unused خونگرفته
unused capacity فرفیت بی کار
unused capacity فرفیت استفاده نشده
unused resources منابع بیکار
unused code رمز بلا استفاده
unused time زمان بلا استفاده
unused resources منابع استفاده نشده
noise سروصدا
noise صدا
noise سر و صدا
what noise is that? این چه صدایی است
noise نویز
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise شلوغ
noise عامل مخل
noise همهمه
noise قیل وقال
noise شایعه و تهمت
noise اختلال
noise خش
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise طنین
noise سر وصدا
noise پارازیت
noise اوا
noise منبع تغذیه
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise نوفه
noise انتشار دادن
noise سر و صدا
big noise آدم مهمدریکارگان
they make much noise خیلی صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
shot noise اثر ساچمهای
schottky noise همهمه شوتکی
quantization noise اختلال تدریج
noise suppressor صدا خفه کن
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
noise suppression پارازیت گیری
noise silencer خاموشگر همهمه
noise potential پتانسیل نویز
to make a noise صدا کردن
to make a noise شلوق کردن
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
The noise died down. سروصدا ها خوابید
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
to make noise سر و صدا کردن
to make a noise منتشر شدن
to make a noise پهن شدن
noise pollution الودگی صدا
noise pollution نوف الایی
ambient noise نوعی صدای زیرابی
input noise پارازیت ورودی
induced noise نویزجریان قوی
induced noise پارازیت القاء شده
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
humming noise اغتشاش صوتی
he makes most noise میکند
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
grid noise پارازیت شبکه
grid noise نویز شبکه
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
background noise اختلال پس زمینه
background noise صدای پس زمینه
background noise پارازیت
background noise اصوات مزاحم
background noise همهمه
ambient noise صدای اطراف
input noise پارازیت اولیه
impluse noise نویز ضربه جریان
noise filter صافی همهمه
noise immunity مصونیت از اختلال
noise generator خش زا
make a noise شلوغ کردن
make a noise سر و صدا کردن
noise level میزان خش
noise level سطح پارازیت
noise limiter همهمه کاه
magnetic noise نویز مغناطیسی
noise margin تفاوت خش
line noise پارازیت خط
intensity of noise شدت پارازیت
noise transmitter فرستنده پارازیت
line noise اختلال
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
to make a noise in the world مشهور شدن
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com