English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
i heard the bell ring زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
Other Matches
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
give the bell a ring زنگ رابرنید
i have heard it of old از قبل این سخن را شنیده ام
heard استماع کرد خبرداشت
heard شنفت گوش کرد
heard گوش داد
heard شنید
i heard him شکایت
i heard him او را شنیدم شنیدم گله میکرد
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
neat heard گاو چران
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
i heard it go pop شنیدم که تپ صدا کرد
neat heard گاوبان
I heard through the grapevine that ... <idiom> من به طور غیر رسمی مطلع شدم که ... [اصطلاح]
I listend but heard nothing . گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
bell a شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
The bell goes at 9 . ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell ناقوس
bell زنگ اویختن به
bell دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell زنگ
bell زنگ زنگوله
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
swimming bell اندام شنا
bell mouthed دهن گشاد
bell metal ترکیب مس و قلع
bell metal مفرغ
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
bell lap زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
bell lap اخرین دور مسابقه
bell glass مردنگی
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bell crank اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
diving bell الت غواصی
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
sleigh bell زنگوله سورتمه
bell socket تبدیلی
bell tent چادر قلندری
bell-arch قوس منحنی
bell-cage [ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
blue bell گزارش بدرفتاری
blue bell گزارش جنایت
bell's palsy فلج بل
bell-conopy [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell wire سیم زنگ اخبار
bell wether سردسته
bell wether پیش اهنگ
bell wether پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
bell bottoms شلواردمپاگشاد
silver bell درخت لعل
bell transformer ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell tower برج ناقوس
bell book دفتر موتورخانه
door bell زنگ درخانه
passing bell ناقوس مرگ
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
bell-tower برج بلند
electric bell زنگ اخبار
muzzle bell دافع دهانه شیپوری لوله توپ
The name rings at bell. لین اسم به گوشم آشناست
bell-ringing بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
muzzle bell شعله پوش شیپوری
bell push دکمهزنگدرخانه
magneto bell زنگ اخبار جریان متناوب
glss bell مردنگی
hare bell سنبل کوهی
heath bell گل خلنگ
lutine bell زنگ کشتی لوتین
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
bell-cote ناقوس خانه
dumb bell میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
bell-bottomed شلوارپاچهگشاد
bell brace دکمهسکوت
bell-cast [لبه ی برجسته بام]
bell-chamber [اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell roof سقفناقوسی
alarm bell خطر
alarm bell زنگ
bell-gable ناقوس خانه
bell-flower حلقه گل
bell-metal مفرغ
bell-roof بام شیپوری
to bell the cat زین برگرگ نهادن
pull the bell ریسمان زنگ رابکشید
pull the bell زنگ را بزنید
level crossing bell زنگخطعبور
Somebody is ringing the door bell. یکنفر دارد زنگ دررامی زند
single stroke bell زنگ تک ضربه
bell magendie law قانون بل- ماژندی
bell adjustment inventory پرسشنامه سازگاری بل
bell and hopper arrangement ترتیب قیف و مخروط
Bell compatible modem مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
bell ringing transformer مبدل زنگ اخبار
bell shaped curve منحنی زنگوله شکل
bell shaped magnet اهنربای زنگ شتری
bell type distributing gear زنگ کوره بلند
The child of ones old age is a bell hung from ones. <proverb> بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
bell type annealing furnace کوره التهابی نوع مسدود
ring محفل
ring حلقه زدن
ring چرخ خوردن
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring off قطع کردن تلفن
there was no ring کسی زنگ نزد
ring گروه
o-ring حلقهoشکل
o ring واشر
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring گرد امدن
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring ناقوس
ring زنگ زدن
ring صحنه ورزش
ring طوقه
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
ring d. قمری
ring d. فاخته
to ring up با زنگ فراخواندن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring انگشتر میدان
ring عرصه
ring گود
to ring off قطع کردن
to ring off بریدن
to ring for با زنگ صدا کردن
ring with منعکس کردن
ring جسم حلقوی
to ring up تلفن کردن به
ring میدان
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring up به کسی تلفن کردن
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring تلفن زدن
ring احاطه کردن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring up <idiom> تلفن زدن
ring تلفن حلقه
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring حلقه
ring رینگ بوکس
ring صدا کردن
ring طنین انداختن صدای زنگ
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
ear-ring آویز
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
six membered ring حلقه شش عضوی
seal ring انگشتر خاتم
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
cooker ring شعلهیگاز
snap ring خار حلقوی
slip ring حلقه سایشی
ear-ring گل آویز
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
the ring finger انگشت حلقه
the ring finger بنصر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
setting ring حلقه تنظیم
slip ring اسلیپ رینگ
seal ring خاتم
speed ring میز سایت
split ring فنر نمونه گیر
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
setting ring حلقه تنظیم کننده
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
rein ring دهانهحلقه
retaining ring حلقهنگهدارنده
ring gate دهانهحلقوی
ring motorway شاهراهحلقوی
ring nut حلقهمهره
ring post لبهزمینبوکس
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
sealing ring حلقهآببند
solitaire ring حلقهتکنگینی
stay ring حلقهثابت
arch-ring منحنی باربر
tip-ring حلقهنوک
treble ring حلقهسهلایه
trim ring حلقهدورشعله
umbrella ring حلقهچتر
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
corbel-ring نواره
pulling ring حلقهکشش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com