Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
English
Persian
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
Other Matches
rough
زمخت کردن
rough
پست و بلند
rough
ناصاف
rough
زبر
rough
خشن
rough
درشت
rough
درشت ناهموار
rough
ناهنجار
rough
دست مالی کردن
rough
بهم زدن
rough
سخت
rough
<adj.>
پر دست انداز
rough
دشوار
rough
زمخت ناهموار
to rough it
بسختی تن دردادن
rough d.
الماس بی تراش
to rough it
سخت گذراندن
rough up
<idiom>
حمله وصدمه جسمانی
rough guess
<idiom>
تخمین تقریبی
rough and ready
<idiom>
زبروخشن ولی موثر
We had a very rough time.
نه ما خیلی سخت گذشت
rough cast
اندوده به شن واهک
ti is true in the rough
بطورکلی درست است
rough spoken
درشت سخن
very rough sea
sea heavy
it is rough on the inside
از تو زبر است
to have a rough time
بد گذراندن
rough footed
دارای پاهای پردار
to cut up rough
کینه جویی یا کج خویی کردن
the rough and the smooth
اسایش وسختی
rough and tumble
<idiom>
با خشونت تمام جنگیدن
rough hew
درشت بریدن طرح کردن
rough wrought
طرح شده تنهادرمراحل نخستین درست شده
it is rough on the inside
توی ان زبراست
over rough and smooth
در زمین ناهموار وهموار در پستی وبلندی
rough wrought
اجمالادرست شده
rough cast
اجمالادرست شده ناقص
rough cast
ناتمام
rough coat
نخستین اندود
rough coating
اندوده به شن واهک
rough coating
گل مال شده
rough coating
اجمالا درست شده ناقص
rough hew
قالب کردن
rough country
سرزمین ناهموار
rough draw
طرح کردن
rough draw
سر دستی طرح کردن
rough estimate
براورد تقریبی
rough cast
گل مال شده
rough breathing
که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
rough breathing
نام این نشان
rough coating
ناتمام
rough waller
چینه کش
rough usage
دست مالی
rough surface
رویه زبر
rough spoken
شدیداللحن
rough sea
دریای خراب
rough rider
سوارکاریکه میتوانداسبهای سوغانی نشده راسوارشود
rough rice
شلتوک
rough log
دفترچه وقایع ناو
rough legged
دارای پاهای پردار مودرچهارقلم
rough boundary
جدار زبر
rough hew
ناصاف بریدن
cut up rough
داد و بیداد راه انداختن
rough and tumble
شلم شوربا
rough-hewn
درشت
rough-hewn
نتراشیده ونخراشیده
rough hewn
نتراشیده ونخراشیده
rough and tumble
بی نظم و ترتیب
rough-hewn
ناصاف
rough and ready
سریع العمل
rough-hewn
طرح شده زمخت
rough hewn
درشت
rough hewn
طرح شده زمخت
rough and ready
خشن
cut up rough
متغیر شدن
rough and tumble
بیقاعده
rough hewn
ناصاف
rough country
تپه ماهور
Harsh ( rough) manners .
رفتار خشک وخشن
rough cast glass
شیشه خام
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
rough or foul copy
چرک نویس
A rough (crude)estimate.
حساب سر انگشتی
He is a bully . he is a rough guy .
آدم گردن کلفتی است
to rough a horse's shoes
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
report
صدای شلیک
the report goes
چنین گویند
report
گزارش دیدبانی
report
خبر
report
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
مدرک
report
شهرت
report
گواهی
report
انتشار
report
صدا
report
گزارش دادن
report
گزارش
report
گزارش دادن به
report
معرفی کردن خود
report
خبردادن
report
اطلاع دادن
report
شایعه
to draw up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
school report
گزارش اموزشگاه
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
viva report
گزارش شفاهی
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
situation report
گزارش وضعیت
to report to the police
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
press report
گزارش خبری
to report oneself
حاضر شدن وخود را معرفی کردن
schedule report
گزارش زمانبندی شده
self report inventories
پرسشنامههای خودسنجی
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
snap report
گزارش فوری یا انی
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
status report
گزارش وضعیت
subemit a report
گزارش دادن
submit a report
گزارش دادن
survey report
گزارش بازرسی
technical report
گزارش فنی
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
to report for duty
برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
feeder report
گزارشات تکمیلی
feeder report
گزارشات بعدی
final report
گزارش نهایی
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report
تعرفه خدمتی
flash report
گزارش انی
flash report
گزارش برق اسا
hot report
گزارش مهم
hot report
اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
interim report
گزارش پیشرفت کار
internal report
گزارش داخلی
management report
گزارش مدیریت
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
error report
گزارش خطا
draft report
گزارش نیمه نهایی
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
annual report
گزارش سالانه
annual report
گزارش سالیانه
command report
گزارش فرماندهی
contact report
گزارش اخذ تماس
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report
گزارش مشروح
docking report
گزارش تعمیر ناو
report card
کارنامه
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
of good report
نیک نام
report generator
نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator
گزارش زا
report generator
مولد گزارش
report cards
کارنامه
report generator
برای تامین گزارش کامل
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
تولیدگزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
report writer
گزارش نویسی
report program
برنامه گزارش
report writer
نویسنده گزارش
report generation
تولید گزارش
report generation
گهارش زایی
report file
فایل گزارش
quarterly report
گزارش سه ماهه
readiness to report
امادگی برای پاسخ دادن
readiness to report
حاضر جوابی
progress report
گزارش پیشرفت کار
periodic report
گزارش دورهای
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director
خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
a true and accurate report
گزارشی درست و دقیق
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
project technical report
گزارش فنی طرح
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
project technical report
گزارش فنی پروژه
action oriented management report
گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
practical extraction and report language
زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com