English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
English Persian
i teach him persian من به او فارسی درس میدهم
Other Matches
to teach آموزش دادن
teach آموزش دادن
teach تربیت کردن
within teach دسترس
within teach در دسترس
teach-in جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
teach-in نشستآموزشی
teach-in بحث علمی دانشجویی
teach درس دادن
teach تعلیم دادن
to teach درس دادن
teach یاد دادن
teach اموزاندن
teach معلمی یاتدریس کردن
teach تدریس کردن
teach اموختن
teach تعلیم دادن
teach درس دادن
teach مشق دادن
Persian فارسی
Persian ایرانی
he is a persian او ایرانی است
train [teach] تعلیم دادن
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
train [teach] یاد دادن
teach-ins بحث علمی دانشجویی
teach-ins نشستآموزشی
train [teach] آموزش دادن
train [teach] اموزاندن
train [teach] تربیت کردن
train [teach] درس دادن
train [teach] تدریس کردن
teach-ins جلسهی بحث و سخنرانی غیر رسمی
Persian knot گره نامتقارن
Persian rug [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
Persian cat گربه ایرانی
Persian Gulf خلیج فارس
Persian carpet قالی ایرانی
the persian language زبان فارسی
Persian cat گربهایرانیگربهایکهموهایبلندوصورتگرددارد
In Persian script . بخط فارسی
persian wheel دولاب
persian wheel چرخاب
persian lamb پشم قره کل
persian lamb گوسفند قره کل
Persian knot گره فارسی
persian blinds پنجره کرکرهای
he is a scholar in persian است
he is a scholar in persian در زبان فارسی فاضل
to study persian زبان فارسی تحصیل کردن
To teach someone manners ( a lesson ). به کسی ادب آموختن
persian herioic verse بحر متقارب
persian herioic verse بحر تقارب
eeglish persian dictionary فرهنگ انگلیسی به فارسی
My mother togue is Persian. زبان مادری من فارسی است
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
This is its Persian rendering ( translation) . این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
Persian cumin [Carum carvi] زیره [گیاه شناسی] [غذا و آشپزخانه]
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
Persian cumin [Carum carvi] زیره ایرانی [گیاه شناسی]
don't teach your grandmother to suck the eggs <idiom> لقمان را حکمت آموختن خطاست
To pull someones ear . To teach someone a lesson . کسی را گوشمالی دادن
The persian gulf is between Iran and saude Arabia . خلیج فارس میان ایران وعربستان سعودی قرار گرفته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com