Dictiornary-Farsi | i was up early this morning | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (7 milliseconds)

English	Persian
i was up early this morning	امروزصبح زود بیدار شدم


Search result with all words

early in the morning	صبح زود
I must make an early morning start.	باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
Early in the morning.	صبح زود
I am leaving early in the morning.	من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
Other Matches

early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb>	زود بخواب و زود بر خیز .
this morning	امروزصبح
the next morning	بامدادروز بعد
morning	پیش از فهر
this morning	امروز بامداد
the next morning	صبح روز بعد
morning	صبح
morning	بامداد
around 3 in the morning	تقریبا ساعت ۳ صبح
yesterday morning	بامداد دیروز
morning sickness	تهوع بامدادی
morning dress	جامهی رسمی صبحگاهی
morning draught	صبوحی
morning call	دیدنی بعداز فهر
morning prayer	نماز بامداد
yesterday morning	دیروز صبح
morning glory	نیلوفر پیچ
morning glory	اسب تندرو در تمرین ولی کنددر مسابقه
pride of the morning	مه یا باران بامداد
morning watch	پاس صبحگاهی
morning twilight	فلق
morning twilight	سپیده دم سپیده صبح
morning twilight	فلق صبحگاهی
morning star	ستاره بامدادی
morning star	زهره
morning star	ستاره صبح
morning parade	مراسم صبحگاه
morning parade	صبحگاه
morning orders	دستورات روزانه
morning orders	برنامه روزانه
morning line	امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
coffee morning	آنچهدرصبحدرخانهافرادرویدهد
morning room	اتاقنورگیر
Good morning	بامدادان نیکو
morning coat	نیم تنه دامن گرد
good morning	صبح شمابخیر
morning twilight	پگاه
morning coats	نیم تنه دامن گرد
Good morning	پگاه خجسته باد
From morning tI'll noon .	ازصبح تا ظهر
It wI'll clear up by morning .	تا صبح هواصاف خواهد شد
Where wI'll you be tomorrow morning?	فردا صبح کجایی ؟
early as possible	هرچه زودتر
early	اولیه
early	مربوط به قدیم عتیق
early	بزودی
early	زود
early	در اوایل
early	در ابتدا
Leave it tI'll tomorrow morning .	آنرا بگذارتا فردا صبح
I've shoveled snow all the morning.	من تمام صبح برف پارو کردم.
She wI'll arrive on friday morning .	جمعه صبح وارد خواهد شد
morning call book	دفتر بیداری ناو
We set off early for ...	ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
He is an early riser.	صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
early answer	پاسخ زود
early warning	اعلام خطر کردن
early rise	زودخیز
early resupply	تجدیداماد در حین عملیات
early resupply	تجدید اماد به موقع
early poets	شعرای پیشین
early peaches	هلوی پیش رس یازودرس
as early aspossible	هر چه بیشتر
as early aspossible	هر چه زودتر
early in the year	دراوایل سال
early fruit	میوه پیش رس یا زودرس
early foot	سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early bird	ادم سحرخیز
early riser	ادم سحرخیز
early rise	سخرخیز
an early visit	دیدنی بموقع
early finish	زودترین زمان ختم یک فعالیت
early maturing	زودرس
keep early hours	زود خوابیدن و زود برخاستن
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر کردن
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early weaning	از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early rising	زود خیزی
early time	زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early rising	سحرخیزی
early start	زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring	سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
I havent had a bit sine morning .	از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
tomorow morning . I wI'll leavew for london.	فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
the morning hour has gold in its mouth <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early Christian architecture	سبک معماری دوران مسیحیت
airborne early warning	راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
Everyone retired early that night.	در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
early event time	زودترین زمان وقوع یک واقعه
currency of early islam	درهم
For petes sake , come early .	با لا غیرتا" زود بیا
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
early infantile autism	در خودماندگی طفولیت
early token release	در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
to make an early start	زودرهسپار شدن
to make an early start	زود حرکت کردن
early German history	تاریخ ابتدایی آلمان
The early bird gets the worm. <proverb>	سحر خیز باش تا کامروا باشی.
practice of early rising	مشق یا عادت سحر خیزی
Far into the night . Into the early hours.	تا دم دمهای صبح
to keep early Šor good Šhours	زود خوابیدن وزود برخاستن
to skive off early [British English]	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
the early bird catches the worm <proverb>	کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
early bird catches the worm <idiom>	هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock.	من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.