English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English Persian
i write an article مقالهای مینویسم
Other Matches
article ماده بند
article شیئی
article مقاله
what is the p of this article قیمت این کالا چند است
article ماده
article تفریح کردن
the d. article حرف تعریف
article اسباب
article چیز
article متاع
article کالا
article فصل
article مقاله گفتار
article حرف تعریف
article بصورت مواد در اوردن
that article is not g. این کالابدل است
article شرط
article ماده قانون
article پیامی در یک گروه خبری
punitive article قوانین جزایی ارتش
article of a company اساسنامه شرکت
article of association اساسنامه شرکت
offender against this article متخلفین از این ماده
leading article سرمقاله
lost article لقطه
found article شیئی گمشده
found article لقطه
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
article of roup اموال مورد حراج
punitive article موادقانون جزا
replealed article ماده منسوخه
indefinite article حرف نکره
an inspired article مقاله رسانده
an inspired article مقاله القاشده
article had two notes ماده یکم دو تبصره
article had two notes داشت
lost article شیئی گمشده
article of faith اعتقاد و عقیده باطنی
to mark down an article بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
definite article حرفتعریفمعین
leading article کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
I premise that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
compression molded article بخش پرسی
I assume that you did read this article. من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
article of a building by law ائین نامه ساختمان
Please write it like this (this way). اینطور بنویسید
asking to write استکتاب
write down تنزل دادن بهای اسمی سهام
write out به تفصیل نوشتن
write this way اینطور بنویسید
write this way این جوربنویسید
write-in رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-in شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in وابسته به اینگونه رای
write off <idiom> تسویهحساب کردن
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write down یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write down ثبت کردن
over write جای نوشت
over write جای نوشتن
pc write IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
to write off زود نوشتن وفرستادن
to write off به اسانی نوشتن
to write off قلم زدن
to write out مفصلانوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
to write up ستودن
write up <idiom> مقامی را به حساب آوردن
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
write-up ستودن
write-up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write ثبت رای کتبی
write با اب وتاب شرح دادن
write off زود نوشتن
write off قلم زدن
write off حذف کردن
write off مستهلک کردن
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write up به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write up ستودن
write up به تفصیل نوشتن
write وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write کسر کردن
write رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write-off قلم زدن
write-off از دفتر خارج کردن
write-off مستهلک کردن
write-off حذف کردن
write نوشتن
write-off زود نوشتن
write off از دفتر خارج کردن
write تحریر کردن
write-up به تفصیل نوشتن
write تالیف کردن
write بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write انشاکردن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
I have some letters to write . چند تا کاغذ باید بنویسم
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write once read many چند باربخوان
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
He cant reade let alone write. خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
He can neither read nor write. نه می تواند بخواند نه بنویسد
ghost-write کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
Teach him how to write . نوشتن را باو یاد بده
to write an exam امتحان کتبی نوشتن
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
type write با ماشین تحریر نوشتن
type write ماشین کردن
to write up an accident شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write-ups ستودن
he cannot read or write خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write-ups به تفصیل نوشتن
write-ups به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
to write in ink بامرکب یاجوهرنوشتن
read/write خواندن- نوشتن
write-offs از دفتر خارج کردن
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
write-offs زود نوشتن
write-offs قلم زدن
write-offs حذف کردن
write-offs مستهلک کردن
type write ماشین نویسی کردن
write once read many چند بار بازیاب
write head نوک نوشتن
write me every week هر هفته برای من نامه بنویسید
write head هد نوشتن
write me the result نتیجه را برای من بنویسید
write off capital مستهلک شدن سرمایه
write once read many یکبار نویس
write permit ring چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
read/write file فایل خواندنی / نوشتنی
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
read write privilege امتیاز خواندن- نوشتن
read write head نوک خواندن و نوشتن
read write cycle چرخه خواندن و نوشتن
direct read after write خواندن مستقیم پس از نوشتن
Write on this side of the paper only. فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read/write head نوک خواندن / نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
read/write memory حافظه خواندنی / نوشتنی
write black printer چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write white engine موتور سفید نویس
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
Vote (write) against a proposallll. بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
Every one is supposed to know to read and write . فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
It is not any thing to write home about . مردقابلی است
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
Write down your full name and address . نام ونشان کامل خودتان را بنویسید
write black engine موتور سیاه نویس
Pass the write thru the key-hole. سیم را از سوراخ کلید رد کن
scatter read gather write خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com