Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (6 milliseconds)
English
Persian
iceland crystal
بلور ایسلند
Other Matches
Iceland
جزیره ایسلند زبان ایسلندی
Iceland
ایسلند
iceland spar
بلور ایسلند
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
iceland poppy
انواع خشخاش مزروعی چندساله
iceland moss
گلسنگ ایسلندی
The massive storm has moved across Iceland.
این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystal
ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
crystal
بلور کوارتز
crystal
زلال بلوری کردن
crystal
شفاف
crystal
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal
کریستال
crystal
بلور
distorted crystal
بلور واپیچیده
filter crystal
کریستال صافی
host crystal
بلور زمینه
host crystal
بلور میزبان
mixed crystal
کریستال امیخته
crystal plane
صفحه بلور
detecting crystal
بلور اشکارساز
crystal pulling
بلور پردازی
crystal rectifier
دیود
crystal rectifier
دو قطبی بلورین
crystal set
رادیوی ترانزیستوری
crystal set
اشکارساز کریستالی
crystal set
گیرنده اشکارساز
crystal structure
ساختار بلور
crystal system
دستگاه بلور
crystal transducer
کریستالی
crystal water
اب تبلور
crystal transducer
مبدل
crystal clear
واضح-مبرهن
I cant do any crystal – gazing .
علم غیب که ندارم
crystal drop
اشککریستالی
crystal button
ریسهکریستالی
x cut crystal
کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
single crystal
تک بلور
rock crystal
سنگ بلور
quasi crystal
شبه بلور
crystal pickup
پیک اپ کریستالی
pizoelectric crystal
کریستال پیزوالکتریک
monovalent crystal
بلور تک والانسی
molecular crystal
بلور مولکولی
mixed crystal
کریستال مخلوط
metal crystal
بلور فلز
ionic crystal
بلور یونی
quartz crystal
بلور کوارتز
ideal crystal
کریستال ایده ال
as clear as crystal
<idiom>
مثل اشک چشم
[زلال]
crystal plane
سطح بلوری
covalent crystal
بلور کووالانسی
crystal gazing
بلور بینی
crystal gazer
ساحر یا جادوگر
crystal detector
اشکارساز بلورین
crystal filter
صافی بلورین
crystal diode
دیود
crystal diode
دیود بلوری
liquid crystal
کریستال مایع
crystal defect
نقص بلور
atomic crystal
بلور اتمی
crystal control
تنظیم با بلور
crystal energy
انرژی بلور
cast crystal
بلور ریخته
colored crystal
بلور سنگین
crystal axis
محور کریستال
crystal allotropy
چند شکلی بلور
valence crystal
بلور کووالانسی
crystal balls
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal glass
بلور
crystal lattice
شبکه بلورین
crystal lattice
شبکه بلوری
crystal lattice
شبکه کریستالی
crystal lattice
شبکه بلور
crystal microphone
میکروفون بلوری
crystal mixer
ترکیب کننده دیودی
crystal oscillator
نوسان ساز کریستالی
crystal pendant
اویز
crystal pickup
پیکاپ بلورین
crystal lattic
شبکه کریستالی
crystal plane
سطح کریستالی
crystal ball
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
انتن رادار
crystal balls
انتن رادار
crystal grain
دانه بلوری
crystal growth
رشد بلور
liquid-crystal display
نمایشکریستالمایع
noble gas crystal
بلور گازهای بی اثر
liquid crystal display
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays
کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
crystal video rectifier
یکسوکننده بلورین ویدئو
crystal growth affinity
رشد خواهی بلور
frequency changer crystal
بلور تغییر دهنده بسامد
hexagonal crystal system
سیستم کریستال شش گوش
crystal field theory
نظریه میدان بلور
burnout of a crystal rectifier
سوختن یکسوکننده دیودی
crystal ball stopper
گلوله بلوری شیشه لیموناد
inert gas crystal
بلور گازهای بی اثر
interplanar crystal spacing
فاصله بین صفحهای
current sensitivity of a crystal rectifi
حساسیت یکسوکننده بلورین
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.
مگر کف دستم را بو کرده بودم.
electrostatic crystal field theory
نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
crystal frequency changer efficiency
بازده بلور تغییر دهنده بسامد
crystal field stabilization energy
انرژی پایداری میدان بلور
liquid crystal display colour pigmented
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight.
مثل روز روشن است ( پرواضح است )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com