Dictiornary-Farsi | ignition by contact breaking | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
ignition by contact breaking	احتراق با قطع کنتاکت


Other Matches

ignition by contact	احتراق تماسی
breaking	هتک حرز و ورود غیر قانونی به ملک غیر به هر شکل و به هر وسیلهای که باشد
breaking	بریدگی
breaking	شکستگی
breaking	پاره گی قطع شدگی
breaking	گسیختگی
breaking down roll	نورد شکست
breaking stress	بارگسیختگی
breaking pass	پاس به مهاجم
breaking load	حداکثر تحمل بار
breaking load	بار گسیختگی
prison breaking	زندان گریزی
non breaking space	حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
breaking down stand	مقام پیش نورد
jaw breaking	دشوار برای تلفظ
breaking into the ground	فرورفتن در زمین
breaking down train	راه اولیه
breaking capacity	فرفیت شکست
breaking down of insulation	فرو ریختن نارسانایی
breaking down pass	کالیبر شکست
breaking capacity	فرفیت قطع
breaking point	سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
viscosity breaking	گرانروی شکستی
back-breaking	شاق
back-breaking	کمر شکن
breaking point	نقطهی شکست
breaking point	طاقت
heart breaking	از پا دراورنده
heart breaking	اندوه اور
law-breaking	قانونشکنی
record-breaking	شکستنرکورد
strike-breaking	شکستناعتصاب
breaking into safe custody	هتک حرز
overcurrent circuit breaking	قطع مدار جریان زیاد
circuit breaking capacity	توان قطع
circuit breaking capacity	قدرت قطع
one cannot make an omlette without breaking eggs <idiom>	بی مایه فطیر است
ignition	جرقه زنی
ignition	گیرش
ignition	افروزش
ignition	اشتعال
ignition	هیجان
ignition	اتش گیری اشتعال
ignition	احتراق اتش زدن مشتعل کردن
self ignition	خود سوزی
ignition	اشتعال احتراق
ignition	سوزش
ignition	احتراق
ignition circuit	مدار سیستم جرقه زنی
ignition coil	کویل اتومبیل
ignition circuit	مدار احتراق
ignition choke	پیچک احتراق
ignition coil	کویل
ignition condition	حالت احتراق
ignition distributer	دلکو مقسم جرقه
ignition electrode	الکتروداحتراق
ignition device	وسیله احتراق
ignition delay	تاخیر اختراق
ignition distributor	دلکو
ignition gap	فاصله جرقه
ignition current	جریان احتراق
ignition electrode	الکترود اتش زنه
ignition control	کنترل احتراق
ignition charge	خرج اشتعال
ignition charge	خرج احتراق
ignition battery	باتری استارت
ignition battery	باطری سیستم جرقه زنی
ignition breaker	پلاتین دلکو
ignition interrupter	پلاتین دلکو
ignition vibrator	پلاتین دلکو
ignition analyzer	اسیلوگراف کنترل احتراق
ignition anode	اند تحریک کننده
duplex ignition	احتراق دوگانه
dual ignition	احتراق دو برقی
ignition by incandescence	احتراق التهابی
ignition cable	کابل احتراق
ignition cable	سیم سیستم جرقه زنی
ignition cap	کلاهک چاشنی
ignition cap	کلاهک مشتعل کننده
ignition anode	اند کمکی اند احتراق
ignition generator	دینام ماشین
ignition temperature	درجه حرارت احتراق
ignition timer	چکش برق
ignition timing	میزان کردن جرقه
ignition voltage	ولتاژ احتراق
ignition voltage	فشار الکتریکی احتراق
magneto ignition	احتراق با مگنت
pre ignition	پیش سوزی
pre ignition	زود احتراق
premature ignition	احتراق زودرس
premature ignition	احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
single ignition	احتراق تک برقی
spontaneous ignition	افروزش خود به خود
two spark ignition	احتراق دو جرقهای
ignition box	جعبهافروزش
ignition key	کلیداحتراق
ignition lead	سربافروزش
ignition system	سیستم احتراق موتور
ignition switch	کلید سیستم جرقه زنی
ignition lag	تاخیر احتراق
ignition lock	قفل موتور
ignition over voltage	فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
ignition point	نقطه افروزش
ignition point	نقطه اشتعال
ignition points	پلاتین دلکو
ignition points	پلاتین
ignition pulse	پالس احتراق
ignition pulse	ضربه احتراق
ignition pulse	ایمپولز احتراق
ignition rectifier	یکسوساز بخار جیوهای باالکترودهای اتش زنه
ignition spark	جرقه احتراق
ignition spark	جرقه
ignition switch	سویچ ماشین
ignition switch	کلید احتراق
ignition transformer	تبدیلکنندهاحتراق
advanced ignition	اوانس احتراق
compression ignition	تراکم احتراقی
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
auto ignition	خودسوزی
base ignition	احتراق تحتانی
triple ignition	احتراق سه برقی
dead center ignition	نقطه اشتعال
dead center ignition	نقطه انفجار
make and break ignition	احتراق با قطع و وصل
dual ignition system	سیستم احتراق دوتایی
hot bulb ignition	احتراق سرسرخ
jump spark ignition	احتراق با جرقه جهنده
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
ignition spark gap	فاصله جرقه
compression ignition engine	موتور تراکم احتراقی
dynamo battery ignition unit	سیستم جرقه زنی دینام -باطری
contact	یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
to be in contact	تماس داشتن
contact	فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact	تماس
contact	اتصال الکتریکی برخورد
contact	قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact	ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact	اتصال
contact	محل اتصال تماس گرفتن
contact	تماس یافتن تماسی
contact	برخورد
contact	کنتاکت
Where can I contact Mr …. ?	کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
breake contact	کنتاکت ساکن
area contact	سطح تماس
interrupter contact	کنتاکت پلاتین
plug contact	کنتاکت دوشاخه
point contact	تماس نقطهای
intermediate contact	کنتاکت واسطه
point contact	کنتاکت نقطهای
point of contact	نقطه تماس
interrupter contact	کنتاکت قطع
normally open contact	اتصال معمولا باز
normally closed contact	اتصال معمولا بسته
mercurial contact	کنتاکت جیوهای
movement to contact	حرکت به اخذ تماس
movement to contact	حرکت به تماس
multi contact	چند قطبی
multiple contact	دسته کنتاکت
multiple contact	کنتاکت دستهای
line of contact	خط تماس
main contact	کنتاکت اصلی
contact surface	سطح تماس
pin contact	اتصال سنجاقی
angle of contact	زاویه تماس
advance to contact	پیشروی برای اخذ تماس
wiping contact	کنتاکت لغزان
zone of contact	ناحیه تماس
zone of contact	محل برخورد
contact lens	لنز چشم
contact lens	عدسی مماس
contact lens	عدسی بساو
contact lenses	لنز چشم
contact lenses	عدسی مماس
contact lenses	عدسی بساو
contact lever	اهرم اتصال
contact printer	اتصالچاپگر
negative contact	اتصالنگاتیو
positive contact	اتصالبارمثبت
to make contact	پیوستن
to make contact	اتصال دادن
protective contact	کنتاکت محافظ
relay contact	کنتاکت رله
roller contact	کنتاکت غلتکی
self cleaning contact	کنتاکت خودشوی
side contact	شاخک لامپ
sliding contact	کنتاکت لغزان
sliding contact	کنتاکت لغزشی
spring contact	کنتاکت فنری
switch contact	کنتاکت اتصال
to break contact	اتصال راقطع کردن
to break contact	جریان راگسستن
to bring into contact	تماس دادن
to bring into contact	پیوستن
To be in touch ( contact) with someone.	با کسی درتماس بودن
intermediate contact	کنتاکت میانی
contact rail	ریل کنتاکت
contact points	نوکهای کنتاکت
contact point	وسیله تماس نقطه اخذ تماس