Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
ignition system	سیستم احتراق موتور
Search result with all words
dual ignition system	سیستم احتراق دوتایی
Other Matches
ignition	سوزش
ignition	جرقه زنی
ignition	اشتعال احتراق
ignition	گیرش
ignition	احتراق
ignition	اتش گیری اشتعال
self ignition	خود سوزی
ignition	هیجان
ignition	اشتعال
ignition	افروزش
ignition	احتراق اتش زدن مشتعل کردن
auto ignition	خودسوزی
single ignition	احتراق تک برقی
ignition circuit	مدار سیستم جرقه زنی
ignition coil	کویل اتومبیل
ignition control	کنترل احتراق
ignition current	جریان احتراق
ignition delay	تاخیر اختراق
ignition coil	کویل
ignition device	وسیله احتراق
ignition distributer	دلکو مقسم جرقه
ignition over voltage	فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
base ignition	احتراق تحتانی
ignition lock	قفل موتور
ignition lag	تاخیر احتراق
ignition generator	دینام ماشین
ignition gap	فاصله جرقه
ignition electrode	الکتروداحتراق
ignition electrode	الکترود اتش زنه
ignition distributor	دلکو
ignition circuit	مدار احتراق
ignition charge	خرج احتراق
ignition vibrator	پلاتین دلکو
ignition by contact	احتراق تماسی
ignition cable	سیم سیستم جرقه زنی
premature ignition	احتراق نابهنگام احتراق بیموقع
premature ignition	احتراق زودرس
spontaneous ignition	افروزش خود به خود
pre ignition	زود احتراق
pre ignition	پیش سوزی
ignition by incandescence	احتراق التهابی
advanced ignition	اوانس احتراق
ignition interrupter	پلاتین دلکو
ignition analyzer	اسیلوگراف کنترل احتراق
ignition anode	اند تحریک کننده
ignition anode	اند کمکی اند احتراق
ignition battery	باتری استارت
ignition battery	باطری سیستم جرقه زنی
ignition breaker	پلاتین دلکو
ignition cap	کلاهک مشتعل کننده
ignition cap	کلاهک چاشنی
ignition cable	کابل احتراق
magneto ignition	احتراق با مگنت
ignition temperature	درجه حرارت احتراق
ignition timer	چکش برق
ignition timing	میزان کردن جرقه
ignition voltage	ولتاژ احتراق
dual ignition	احتراق دو برقی
ignition voltage	فشار الکتریکی احتراق
duplex ignition	احتراق دوگانه
ignition condition	حالت احتراق
ignition transformer	تبدیلکنندهاحتراق
ignition charge	خرج اشتعال
ignition lead	سربافروزش
ignition key	کلیداحتراق
ignition choke	پیچک احتراق
ignition box	جعبهافروزش
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
compression ignition	تراکم احتراقی
ignition switch	کلید سیستم جرقه زنی
ignition pulse	پالس احتراق
ignition points	پلاتین دلکو
ignition points	پلاتین
ignition point	نقطه اشتعال
ignition pulse	ضربه احتراق
ignition pulse	ایمپولز احتراق
triple ignition	احتراق سه برقی
ignition rectifier	یکسوساز بخار جیوهای باالکترودهای اتش زنه
ignition point	نقطه افروزش
ignition switch	کلید احتراق
ignition spark	جرقه احتراق
ignition switch	سویچ ماشین
ignition spark	جرقه
two spark ignition	احتراق دو جرقهای
ignition by contact breaking	احتراق با قطع کنتاکت
dead center ignition	نقطه اشتعال
compression ignition engine	موتور تراکم احتراقی
jump spark ignition	احتراق با جرقه جهنده
make and break ignition	احتراق با قطع و وصل
dead center ignition	نقطه انفجار
ignition spark gap	فاصله جرقه
hot bulb ignition	احتراق سرسرخ
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
dynamo battery ignition unit	سیستم جرقه زنی دینام -باطری
linear system [system of linear equations]	دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
c.g.s. system	دستگاه سگث
p system	سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
value system	نظام ارزشها
cw system	سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system	مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system	سلسله
system	رشته دستگاه
system	طرز روش
system	نظم ترتیب
system	اصول وجود
system	اسلوب
system	منظومه
system	مجموعه سازمان
system	نظام
system	نظم منظومه
system	سازمان
system	تشکیلات
system	نظام سیستم
system	روش اصول
system	قاعده رویه
system	طرز اسلوب
system	ترتیب
system	جهاز
system	دستگاه
system	سلسله رشته
system	طریقه
system	همستاد روش
an system	سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system	سیستم
system	همست
system	سازگان
the system of	رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of	the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
system	هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system	سامانه
isolated system	سیستم منزوی
system generator	مولد سیستم
irrigation system	شبکه ابیاری
interphone system	سیستم تلفنی
system mangement	مدیریت سیستم
System Monitor	امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
intercommunication system	سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
intercommunication system	ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
system of forces	دستگاه نیروها
system maintenance	تامین و نگهداری سیستم
system generation	تولید سیستم
system loader	بارکننده سیستم
system library	کتابخانه سیستم
limbic system	دستگاه کناری
london system	سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system interrupt	وقفه سیستم
system international	سیستم بین المللی
system indicator	طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
system implementation	پیاده سازی سیستم
lymphatic system	دستگاه لنفاوی
system installation	نصب سیستم
system log	گزارش روزانه عملیات سیستم
magnet system	سیستم اهنربایی
system study	مطالعه سیستم
system log	شرح ماوقع سیستم
interactive system	سیستم فعل و انفعالی
system of units	دستگاه یکانها
system standard	استانداردسیستم
system standard	معیار سیستم
system software	نرم افزار سیستم
system security	حفافت سیستم
system resource	وسیله سیستم
system resource	منبع سیستم
system resolution	تفکیک سیستم کار دستگاه
system reset	راه اندازی مجدد سیستم
system programs	برنامههای سیستم
system program	برنامه سیستم
household system	نظام خانوادگی
household system	نظام تولیدخانوادگی
hydraulic system	سیستم هیدرولیک
system programming	برنامه نویسی سیستم
warning system	سیستم الارم
system prompt	اعلان سیستم
system programmer	برنامه نویس سیستم
illuminating system	سیستم روشنایی
system of units	سلسه احاد
integrate system	سیستم مجتمع
inquiry system	سیستم پرسش- پاسخ
system of units	دستگاه واحدها
system of ventilation	سیستم تهویه
vantilating system	سیستم تهویه
information system	سیستم اطلاعات
information system	سیستم اطلاعاتی
system overhead	بالاسری سیتم
system overhead	مازاد سیستم
system planning	طرح ریزی سیستم
system priorities	تقدم های سیستم
induction system	سیستم مکش
indeterminate system	آن قابل پیش بینی نیست
indeterminate system	سیستمی که وضعیت منط قی
incentive system	نظام تشویقی
one component system	سیستم یک جزیی
parallel system	شبکه موازی
payroll system	سیستم پرداخت حقوق
phonetic system	سیستم صوتی
symmetrical system	جریان متقارن
physiocratic system	روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
swiss system	نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
planetary system	سیستم خورشیدی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com