Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
image transfer constant |
ثابت انتقال تصویر |
|
|
Other Matches |
|
image phase constant |
ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی |
transfer |
واگذار کردن نقل کردن انتقال |
transfer |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
transfer |
احاله |
transfer |
حواله |
transfer |
سند انتقال یا واگذاری |
transfer |
واگذاری نقل |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |
transfer |
واگذاری |
transfer |
تغییر دستورات یا کنترل |
transfer |
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
transfer |
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند. |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها |
transfer |
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله |
transfer |
ورابری |
transfer |
سند انتقال انتقالی |
transfer |
تغییر سمت دادن لوله |
transfer |
پهلو- رفت |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
k , transfer |
ضریب کای برد |
transfer |
ورابردن |
transfer |
انتقال دادن |
transfer |
واگذار کردن |
transfer |
منتقل کردن |
transfer |
انتقال |
transfer |
واگذاری تحویل |
transfer |
نقل |
k , transfer |
ضریب تصحیح برد توپ |
transfer function |
تابع انتقال |
file transfer |
انتقال فایل |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
transfer medium |
رسانه انتقال |
power transfer |
انتقال انرژی |
positive transfer |
انتقال مثبت |
radial transfer |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
transfer station |
محل انتقال افراد |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
telegraphic transfer |
انتقال تلگرافی |
thermal transfer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
third person of a transfer |
محال علیه |
transfer address |
ادرس انتقال |
negative transfer |
انتقال منفی |
transfer characteristic |
مشخصه متقابل |
data transfer |
انتقال داده ها |
energy transfer |
انتقال انرژی |
heat transfer |
انتقال حرارت |
heat transfer |
انتقال گرما |
deed of transfer |
سند انتقال |
deed of transfer |
انتقال نامه |
transfer area |
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل |
transfer berth |
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی |
transfer case |
جعبه انتقال نیرو |
transfer ladle |
پاتیل انتقال |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
block transfer |
انتقال بلوک |
block transfer |
انتقال کندهای |
transfer limit |
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ |
transfer limit |
حدود تصحیحات انتقال تیر |
transfer line |
خط انتقال |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
transfer interpreter |
مفسر انتقال |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
transfer income |
درامد انتقالی |
transfer case |
دیفرانسیل |
transfer check |
مقابله |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
collect transfer |
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف |
transfer check |
انتقال |
transfer earnings |
درامدهای انتقالی |
transfer equipment |
تجهیزات |
transfer functions |
توابع انتقالی |
transfer machine |
دستگاه انتقال |
transfer port |
دریچهانتقال |
transfer order |
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح |
transfer orbit |
مدار انتقال |
transfer operation |
عمل انتقال |
transfer of training |
انتقال اموزش |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
transfer of portfolio |
انتقال موجودی اوراق بهادار |
transfer of learning |
انتقال یادگیری |
transfer of capital |
انتقال سرمایه |
transfer molding |
ریخته گری انتقالی |
credit transfer |
انتقال اعتبار |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
transfer payment |
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود |
transfer payments |
پرداختهای انتقالی |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
transfer scale |
پایهانتقال |
unconditional transfer |
انتقال غیر شرطی |
transfer time |
مدت انتقال |
transfer time |
زمان انتقال |
transfer table |
میز انتقال |
transfer switch |
کلید انتقال |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer resistor |
ترانزیستور |
transfer reaction |
واکنش انتقالی |
transfer rate |
نرخ انتقال |
transfer molding |
قالب ریزی انتقالی |
transfer mold |
قالب گیری انتقالی |
transfer of obligation |
حواله مدنی |
transfer canal |
کانالانتقال |
constant |
همیشگی |
constant |
پایا |
constant |
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند |
constant |
فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد |
constant |
سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است |
constant |
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد |
constant |
کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است |
constant |
دادهای که مقدارش ثابت است |
constant |
آنچه تغییر نمیکند |
constant |
مقدار ثابت |
constant |
پایدار |
constant |
ثابت قدم |
constant |
باثبات استوار |
constant |
وفادار |
constant |
دائمی |
constant |
ثابت |
constant |
عدد ثابت |
constant |
مداوم |
constant |
ثابت دایمی |
data transfer rate |
نرخ ارسال داده |
fuel transfer pipe |
لولهانتقالسوخت |
data transfer rate |
میزان ارسال داده |
data transfer rate |
میزان انتقال داده |
materials transfer notes |
برگه انتقال مواد |
materials transfer notes |
دستورانتقال مواد |
passenger transfer vehicle |
وسلهجابجاییمسافرین |
courier transfer station |
مرکزارسال پیک ارتشی |
data transfer rate |
سرعت انتقال داده ها |
data transfer operations |
عملیات انتقال داده |
current transfer ratio |
نسبت انتقال جریان |
heat transfer coefficient |
ضریب انتقال گرما |
courier transfer officer |
افسر مسئول پیک |
courier transfer officer |
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی |
courier transfer station |
ایستگاه تعویض پیک |
file transfer utility |
برنامه کمکی انتقال فایل |
electronic fund transfer |
ارسال الکترونیکی دارائی |
electronic funds transfer |
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها |
government transfer payments |
پرداختهای انتقالی دولت |
electronic transfer of data |
انتقال الکترونیکی اطلاعات |
file transfer protocol |
پروتکل انتقال فایل |
electron transfer mechanism |
مکانیسم انتقال الکترون |
charge transfer compounds |
ترکیبات انتقال بار |
bit transfer rate |
نرخ ارسال بیت |
A constant guest is never welcome . <proverb> |
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود . |
force constant |
ثابت نیرو |
formation constant |
ثابت تشکیل |
physical constant |
ثابت فیزیکی [فیزیک] |
Napier's constant |
عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی] |
gravitational constant |
ثابت جاذبه |
Napier's constant |
عدد نپر [ریاضی] |
gravitational constant |
ثابت گرانش |
Constant of integration |
ثابت انتگرال گیری [ریاضی] |
gas constant |
ثابت گاز |
gas constant |
ثابت گازها |
frequency constant |
ثابت فرکانس |
hubble constant |
ثابت هابل |
propagation constant |
ثابت انتشار |
proportionality constant |
ثابت تناسب |
velocity constant |
ضریب سرعت |
rate constant |
ثابت سرعت |
real constant |
ثابت حقیقی |
rydberg constant |
ثابت ریدبرگ |
velocity constant |
ثابت سرعت |
shielding constant |
ثابت حفافتی |
solar constant |
ثابت خورشیدی |
spring constant |
ضریب فنریت |
stability constant |
ثابت پایداری |
stefan's constant |
ثابت استفان |
time constant |
ثابت زمانی |
planck's constant |
کوانتوم کنش |
screening constant |
ثابت پوشش |
inertia constant |
ثابت اینرسی |
instability constant |
ثابت ناپایداری |
ionization constant |
ثابت یون |
lattice constant |
ثابت شبکه |
madelung constant |
ثابت مادلونگ |
magnetic constant |
پرمئابیلیته ی در خلاء |
magnetic constant |
ثابت مغناطیسی |
multiplying constant |
مضرب ثابت |
weiss constant |
ثابت وایس |
newton constant |
ثابت نیوتون |
numeric constant |
ثابت عددی |
overall formation constant |
ثابت تشکیل کلی |
physical constant |
ثابتهای فیزیکی |
planck's constant |
ثابت پلانک |
constant return |
بازده ثابت |
constant current |
جریان دائم |
constant current |
شدت ثابت |
constant cost |
هزینه ثابت معادل cost fixed |
constant cost |
قیمت ثابت |
constant capital |
سرمایه ثابت |
calibration constant |
ثابت درجه بندی |
boltzmann constant |
ثابت بولتزمن |