Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
English
Persian
implicit costs
هزینههای ضمنی
implicit costs
هزینههای نامرئی
Other Matches
implicit
بلا اعتراض
implicit
مطلق
implicit
تلویحی
implicit
نااشکار
implicit
ضمنی
implicit
بی شرط
implicit
تلویحا فهمانده شده مطلق
implicit
اشاره شده مفهوم
implicit
مجازی
implicit
التزامی
implicit behavior
رفتار نااشکار
implicit agreement
موافقت ضمنی
implicit function
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
implicit obedience
فرمانبرداری بدون اعتراض
implicit declaration
کنایه
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
implicit rent
سهم زمین از کل تولید
on costs
هزنههای ثابت
with costs
با هزینه دادرسی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
on costs
هزینههای غیرمستقیم
costs
خسارت دادرسی
costs
هزینه دادرسی
at all
[any]
costs
<adv.>
در هر حال
[بی شرط]
overall costs
هزینه کلی
overall costs
هزینه کامل
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
supplementary costs
هزینههای اضافی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
supplementary costs
هزینههای مکمل
storage costs
هزینههای انبارداری
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs
تامین هزینه دعوی
selling costs
هزینههای فروش
selling costs
هزینههای فروش کالا
spillover costs
هزینههای خارجی
spillover costs
عوارض منفی خارجی
standard costs
هزینههای استاندارد
standard costs
هزینههای نرمال
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
to carry costs
هزینه مرافعه دادن
construction costs
هزینه های ساختمان
total costs
هزینه کامل
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
It costs quite a bit .
کلی پولش می شود
running costs
پرداختروزانهپول
wage costs
مخارج دستمزد
valuation of costs
ارزش گذاری هزینه ها
transaction costs
هزینههای معاملاتی
total costs
هزینه کلی
construction costs
هزینه های ساخت و ساز
average costs
معدل هزینه کل محصولات
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs
هزینههای سرمایهای
fixed costs
هزینههای ثابت
estimate of costs
تخمین مخارج
environmental costs
مضار زیست محیطی
design costs
هزینههای طراحی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
costs of proceedings
مخارج عدلیه
costs arabicus
قسط شیرینی
comparative costs
هزینههای نسبی
carriage costs
هزینه حمل و نقل
carriage costs
هزینه باربری
building costs
هزینههای ساختمان
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
historical costs
هزینه اولیه
historical costs
هزینه واقعی
holding costs
مخارج نگهداری
overhead costs
هزینههای عمومی
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای اضافی
overhead costs
هزینههای بالاسری
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
هزینههای عملیاتی
internalization of costs
داخلی کردن هزینه ها
material costs
هزینههای مواد
prime costs
هزینههای اولیه
joint costs
هزینه مشترک
joint costs
هزینههای مشترک
real costs
هزینههای واقعی
free of shipping costs
<adj.>
ارسال مجانی
additional costs
[expenses]
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال مجانی
free of shipping costs
<adj.>
ارسال رایگان
to fix a person with costs
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
measurement of benefits and costs
اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of forwarding costs
<adj.>
حمل رایگان
free of shipping costs
<adj.>
حمل رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال رایگان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com