Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
Search result with all words
impluse protective level
سطح فشار ضربهای
impluse sound level
سطح صوت ضربهای
impluse sound level meter
سطح صوت ضربه سنج
Other Matches
impluse
ضربه جریان
impluse
ایمپولز
impluse
ضربه ولتاژ
impluse
ضربه
impluse modulator
اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
impluse duration
مدت ایمپولز
impluse frequency
فرکانس پالس
impluse frequency
فرکانس پولز
impluse frequency
فرکانس ضربان
impluse function
تابع ضربهای
impluse ratio
نسبت ایمپولز
impluse ratio
نسبت ضربه
impluse sender
مولد ضربهای
impluse generator
مولد ضربهای
impluse generator
مولد فشارضربهای
impluse inertia
لختی ضربهای
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
impluse noise
نویز ضربه جریان
impluse margine
حاشیه ایمپولز
impluse meter
شمارشگر ایمپولز
impluse meter
ضربان سنج
impluse distortion
اعوجاج ضربهای
impluse detector
اشکارسازجریان ضربهای
impluse detector
مدولاتور ایمپولز
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
impluse amplifier
تقویت کننده ضربه جریان
impluse stepping
انتخاب شماره
impluse action
انتخاب شماره
he acted from impluse
نیروی ناگهانی یا
on the impluse of the moment
بی اندیشه
impluse exitation
تحریک ضربهای
voltage impluse
ضربان ولتاژ
voltage impluse
ایمپولز ولتاژ
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
impluse bandwith
پهنای باند ضربه جریان
impluse current
جریان ضربهای
impluse counter
شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
impluse corrector
مصحح ایمپولز
impluse correction
تصحیح ضربه جریان
impluse converter
مبدل ایمپولز
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
impluse circuit
مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
impluse circuit
مدار جریان ضربهای
impluse breakdown
شکست ضربهای
he acted from impluse
اورابکردن ان کار وادار کرد
impluse recorder
کنتور ثبات ضربه جریان
impluse regenerator
بازیاب ضربه
impluse tachometer
تاکومتر ضربهای
impluse telegraphy
تلگراف ایمپولزی
impluse test
ازمایش فشار ضربهای
on the impluse of the moment
هر جور پیش اید
impluse train
توالی ایمپولز
impluse train
پالس
impluse transformer
مبدل ایمپولز
impluse transformer
ترانسفورماتورایمپولز
impluse turbine
توربین فشار ضربهای
impluse voltage
فشار ضربهای
on the impluse of the moment
بیخود بدون دلیل
on the impluse of the moment
بی اراده
impluse width
عرض ایمپولز
impluse wheel
چرخ فشار مستقیم
impluse switch
تکمه ضربهای
impluse switch
کلید ضربهای
impluse relay
رله ضربه جریان
impluse repeater
تکرارکننده ضربه جریان
impluse response
پاسخ ایمپولز
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
impluse response
رفتار در مقابل فشار ضربهای
impluse separator
جداکننده ایمپولز
impluse selection
انتخاب ایمپولز
impluse sender
پولز ژنراتور
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
impluse sequence
توالی ضربه جریان
impluse contact
کنتاکت ضربهای
impluse wave
موج ضربهای
impluse sender
فرستنده ضربه جریان
impluse current generator
مولد جریان ضربهای
impluse voltage test
ازمایش فشار ضربهای
impluse withstand voltage
فشار ضربهای ایستا
impluse circuit breaker
کلید قطع کننده جریان
impluse voltage cascade
ابشار فشار ضربهای
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
impluse breakdown voltage
فشار شکست ضربهای
impluse voltage stress
تنش فشار ضربهای
impluse voltage generator
مولد فشار ضربهای
impluse voltage generation
تولید فشار ضربهای
impluse sending key
تکمه ارسالی ضربه جریان
impluse high tension generator
مولد فشار قوی ضربهای
impluse voltage testing plant
ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
impluse voltage test technipue
روش ازمایش فشار ضربهای
level with each other
در یک تراز
he did his level best
کوتاهی نکرد
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level out
یکنواخت کردن
level out
برابر کردن
level best
بسیارعالی
level best
خیلی خوب
level best
خیلی عالی
level with each other
برابر
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level
یک دست
level
موزون هدف گیری
level
مسطح شدن
level
ترازسازی
level
ترازکردن
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level
مسطح کردن
level
نشانه گرفتن
level
هم پایه
level
هم تراز
level
یک نواخت
level
تراز
level
سطح
level
میزان
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
level
الت ترازگیری
level
هموار
level
سطح برابر
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
سطح ارتفاع
level
همسطح
level
تراز کردن تراز
level
همسطح کردن
level
تراز بنایی
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
مسطح
level
رده
level
پایه
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
مستقیم
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level to
تراز کردن
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
low level
کم ارزش
low level
پایین
low level
سقف پرواز کوتاه
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
maintenance level
سطح تثبیت
low level
سطحی
low level
نزدیک سطح زمین
level wind
وسیله پیچیدن نخ ماهیگیری
speed level
مرحله سرعت
low level
پست
low level
فرومایه
low level
مقام پست وکوچک
low level
در سطح پایین
low level
در ارتفاع کم
speed level
سطح سرعت
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
noise level
میزان خش
noise level
سطح پارازیت
oil level
سطح روغن
nesting level
سطح لانهای
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level
سطح متوسط دریا
mean sea level
میانگین سطح دریا
multi level
چند سطحی
still water level
سطحسکونآب
n level logic
منطق N سطحی
nesting level
سطح تو در تویی
nesting level
سطح اشیانهای
to rake level
با شن کش صاف کردن
rotational level
تراز چرخشی
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
protection level
سطح حفافت
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
price level
سطح قیمت
power level
تراز توان
pezometeric level
سطح پیزومتری
trophic level
تراز خوراکی
two level logic
منطق دوسطحی
two level store
انباره دو سطحی
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
optimal level
سطح بهینه
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level
سطح فعالیت
one level memory
حافظه یک سطحی
signal level
سطح علامت
signal level
سطح سیگنال
to draw level
بحریف رسیدن
to draw level
باحریف برابرشدن
tilting level
تراز حباب دار
surveyor's level
ترازنقشه برداری
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
storage level
تراز خزانه
stock level
سطح ذخیره انبار
stock level
سطح انبار
sound level
شدت صوت
sound level
شدت نسبی صوت
skill level
پایه مهارت فنی
skill level
پایه مهارت
significance level
سطح معناداری
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com