Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
impluse protective level	سطح فشار ضربهای
Other Matches
impluse level	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
impluse sound level	سطح صوت ضربهای
impluse sound level meter	سطح صوت ضربه سنج
protective	محافظتی
protective	آنچه حافظت میکند
protective	زره حفافتی محافظت کننده
protective	حمایتی
protective	حفافتی
protective	وابسته به حفظ یاحراست
protective	محافظ
protective pitching	سنگریز حفافتی
protective measure	اقدام حمایتی
protective measure	اندازه حفافتی
protective fire	اتشهای حفافت کننده
protective mask	ماسک ضد گاز
protective layer	لایه یا روکش محافظ
protective ground	زمینه حفافتی
protective window	پنجرهحفافتی
protective switch	کلید محافظ
protective reactor	راکتانس محافظ
protective casing	پوششمحافظ
protective clothing	روپوش محافظ
protective plating	حفاظ فلزی
protective cup	حافظفنجانی
protective measures	تدابیر احتیاطی
protective tariffs	تعرفه حمایتی
protective fire	اتش حفافتی
protective equipment	تجهیزات حفافتی
protective contact	کنتاکت محافظ
protective coloring	رنگینگی حفافتی
protective barrier	سد حفافتی
protective barrier	مانع حمایتی
protective barrier	سد حمایتی
protective tariffs	تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
protective cover	پوشش حفافتی
protective coat	لایه یا قشر محافظ
protective cover	جان پناه دفاعی
protective surround	محافظاطراف
protective earthing	زمین کردن حفافتی
protective earthing	زمین محافظ
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
protective deck	پل حفافتی نا
protective deck	پل زره پوش ناو
protective cover	روکش محافظ
protective cover	روپوش حفاظ
protective girdle	حافظشکم
final protective line	خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
final protective fires	اخرین اتشهای حفافتی
protective motor switch	کلید محافث موتور
protective gas welding	جوشکاری با گاز محافظ
protective gas arc welding	جوشکاری قوسی با گازمحافظ
fault tension protective switch	کلید محافظ ولتاژ عیب
fault current protective switch	کلید محافظ جریان خطا
impluse	ضربه
impluse	ضربه ولتاژ
impluse	ایمپولز
impluse	ضربه جریان
impluse counter	شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
impluse current	جریان ضربهای
impluse detector	مدولاتور ایمپولز
impluse detector	اشکارسازجریان ضربهای
impluse distortion	اعوجاج ضربهای
impluse duration	مدت ایمپولز
impluse frequency	فرکانس پالس
impluse frequency	فرکانس پولز
impluse frequency	فرکانس ضربان
he acted from impluse	اورابکردن ان کار وادار کرد
he acted from impluse	نیروی ناگهانی یا
impluse corrector	مصحح ایمپولز
impluse correction	تصحیح ضربه جریان
impluse exitation	تحریک ضربهای
impluse action	انتخاب شماره
impluse stepping	انتخاب شماره
impluse amplifier	تقویت کننده ضربه جریان
impluse amplitude	دامنه ضربه جریان
impluse amplitude	دامنه ایمپولز
impluse bandwith	پهنای باند ضربه جریان
impluse breakdown	شکست ضربهای
impluse circuit	مدار جریان ضربهای
impluse transformer	ترانسفورماتورایمپولز
impluse contact	کنتاکت ایمپولز
impluse contact	کنتاکت ضربهای
impluse converter	مبدل ایمپولز
impluse circuit	مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
on the impluse of the moment	هر جور پیش اید
impluse test	ازمایش فشار ضربهای
impluse telegraphy	تلگراف ایمپولزی
impluse tachometer	تاکومتر ضربهای
impluse switch	تکمه ضربهای
impluse switch	کلید ضربهای
impluse stage	طبقه فشار مستقیم
impluse sequence	توالی ضربه جریان
impluse separator	جداکننده ایمپولز
impluse train	توالی ایمپولز
impluse train	پالس
impluse transformer	مبدل ایمپولز
on the impluse of the moment	بیخود بدون دلیل
on the impluse of the moment	بی اراده
on the impluse of the moment	بی اندیشه
impluse width	عرض ایمپولز
impluse wheel	چرخ فشار مستقیم
impluse wave	موج ضربهای
impluse voltage	فشار ضربهای
impluse turbine	توربین فشار ضربهای
impluse sender	فرستنده ضربه جریان
impluse sender	مولد ضربهای
impluse sender	پولز ژنراتور
impluse noise	نویز ضربه جریان
impluse modulator	اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
impluse meter	ضربان سنج
impluse meter	شمارشگر ایمپولز
impluse margine	حاشیه ایمپولز
impluse inertia	لختی ضربهای
impluse generator	مولد فشارضربهای
impluse generator	مولد ضربهای
impluse period	زمان تناوب ضربه جریان
impluse ratio	نسبت ضربه
impluse ratio	نسبت ایمپولز
impluse selection	انتخاب ایمپولز
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
impluse response	پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
impluse response	پاسخ ایمپولز
impluse repeater	تکرارکننده ضربه جریان
impluse relay	رله ضربه جریان
impluse regenerator	بازیاب ضربه
impluse recorder	کنتور ثبات ضربه جریان
impluse function	تابع ضربهای
voltage impluse	ایمپولز ولتاژ
voltage impluse	ضربان ولتاژ
impluse voltage generator	مولد فشار ضربهای
impluse voltage cascade	ابشار فشار ضربهای
impluse current generator	مولد جریان ضربهای
impluse voltage test	ازمایش فشار ضربهای
impluse circuit breaker	کلید قطع کننده جریان
impluse response matrix	ماتریس انتقال ضربه
impluse voltage generation	تولید فشار ضربهای
impluse breakdown voltage	فشار شکست ضربهای
impluse sending key	تکمه ارسالی ضربه جریان
impluse voltage stress	تنش فشار ضربهای
impluse withstand voltage	فشار ضربهای ایستا
impluse voltage test technipue	روش ازمایش فشار ضربهای
impluse voltage testing plant	ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
impluse high tension generator	مولد فشار قوی ضربهای
level	میزان
level	سطح
level	تراز
level	مسطح
level	تراز سطح افقی افقی کردن
level	کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level	استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level best	بسیارعالی
level	الت ترازگیری
level best	خیلی خوب
level best	خیلی عالی
level	تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level	سطح ارتفاع
level	همسطح
level	نشانه گرفتن
level	مسطح شدن
level	مسطح کردن
level	ترازکردن
level	موزون هدف گیری
level	یک دست
level	یک نواخت
level	هم پایه
level	هم تراز
level	رده
level	تراز کردن تراز
level	همسطح کردن
level	هموار
level	تراز بنایی
level	هدف در خط دید شماقرارگرفت
level	مستقیم
level	پایه
level	سطح برابر
O level	آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level out	برابر کردن
level out	یکنواخت کردن
to level off	مسطح شدن [ناحیه ای]
A level	مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level with each other	برابر
level with each other	در یک تراز
he did his level best	کوتاهی نکرد
he did his level best	انچه از دستش برامدکرد
O level	نمرهی قبولی در این امتحانات
to level off	یکنواخت شدن [ناحیه ای]
on the level <idiom>	درستکار ،بی غل وغش
level	ترازسازی
level to	تراز کردن
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا
oil level	سطح روغن
multi level	چند سطحی
manning level	درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
speed level	مرحله سرعت
speed level	سطح سرعت
mean sea level	میانگین سطح دریا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
noise level	سطح پارازیت
nesting level	سطح لانهای
nesting level	سطح اشیانهای

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com