English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
impluse sound level سطح صوت ضربهای
Search result with all words
impluse sound level meter سطح صوت ضربه سنج
Other Matches
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
impluse protective level سطح فشار ضربهای
sound level شدت نسبی صوت
sound level شدت صوت
sound level meter شدت صوت سنج
Sound mind in a sound body. <proverb> عقل سالم در بدن سالم.
impluse ایمپولز
impluse ضربه
impluse ضربه جریان
impluse ضربه ولتاژ
impluse sender پولز ژنراتور
impluse selection انتخاب ایمپولز
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
on the impluse of the moment بی اندیشه
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
on the impluse of the moment بی اراده
on the impluse of the moment بیخود بدون دلیل
impluse exitation تحریک ضربهای
on the impluse of the moment هر جور پیش اید
impluse regenerator بازیاب ضربه
impluse relay رله ضربه جریان
impluse repeater تکرارکننده ضربه جریان
impluse response پاسخ ایمپولز
impluse sender مولد ضربهای
impluse sender فرستنده ضربه جریان
impluse transformer مبدل ایمپولز
impluse transformer ترانسفورماتورایمپولز
impluse turbine توربین فشار ضربهای
impluse voltage فشار ضربهای
impluse wave موج ضربهای
impluse wheel چرخ فشار مستقیم
impluse width عرض ایمپولز
voltage impluse ضربان ولتاژ
impluse train پالس
impluse train توالی ایمپولز
impluse tachometer تاکومتر ضربهای
impluse separator جداکننده ایمپولز
impluse sequence توالی ضربه جریان
impluse stage طبقه فشار مستقیم
impluse switch کلید ضربهای
impluse switch تکمه ضربهای
impluse telegraphy تلگراف ایمپولزی
impluse test ازمایش فشار ضربهای
voltage impluse ایمپولز ولتاژ
impluse stepping انتخاب شماره
impluse correction تصحیح ضربه جریان
he acted from impluse اورابکردن ان کار وادار کرد
he acted from impluse نیروی ناگهانی یا
impluse counter شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
impluse current جریان ضربهای
impluse detector مدولاتور ایمپولز
impluse detector اشکارسازجریان ضربهای
impluse distortion اعوجاج ضربهای
impluse duration مدت ایمپولز
impluse converter مبدل ایمپولز
impluse contact کنتاکت ضربهای
impluse amplifier تقویت کننده ضربه جریان
impluse amplitude دامنه ضربه جریان
impluse amplitude دامنه ایمپولز
impluse action انتخاب شماره
impluse bandwith پهنای باند ضربه جریان
impluse breakdown شکست ضربهای
impluse circuit مدار جریان ضربهای
impluse circuit مدارایمپولز مدار فشار ضربهای
impluse contact کنتاکت ایمپولز
impluse corrector مصحح ایمپولز
impluse frequency فرکانس ضربان
impluse margine حاشیه ایمپولز
impluse meter شمارشگر ایمپولز
impluse meter ضربان سنج
impluse inertia لختی ضربهای
impluse generator مولد فشارضربهای
impluse generator مولد ضربهای
impluse modulator اشکارساز ضربه جریان مدولاتور ایمپولز
impluse function تابع ضربهای
impluse frequency فرکانس پولز
impluse ratio نسبت ضربه
impluse frequency فرکانس پالس
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
impluse recorder کنتور ثبات ضربه جریان
impluse noise نویز ضربه جریان
impluse ratio نسبت ایمپولز
impluse circuit breaker کلید قطع کننده جریان
impluse withstand voltage فشار ضربهای ایستا
impluse voltage generation تولید فشار ضربهای
impluse voltage generator مولد فشار ضربهای
impluse voltage cascade ابشار فشار ضربهای
impluse voltage test ازمایش فشار ضربهای
impluse breakdown voltage فشار شکست ضربهای
impluse voltage stress تنش فشار ضربهای
impluse sending key تکمه ارسالی ضربه جریان
impluse current generator مولد جریان ضربهای
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
impluse high tension generator مولد فشار قوی ضربهای
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
impluse voltage test technipue روش ازمایش فشار ضربهای
sound <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بی عیب و نقص
sound out <idiom> سین جین کردن
sound <adj.> بی عیب
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
associated sound صدای همراه
sound صدا دادن
sound بی عیب
sound ژرفایابی کردن
sound off قدم شماری درهنگام رژه رفتن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
sound موج صوتی
sound طنین
sound فایل ذخیره شده روی دیسک که حاوی داده صوت است
sound پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند
sound کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sound تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound کیلوهرتز
sound off ازادانه بیان کردن
sound صوت صد
sound اندازه گیری عمق اب
sound مفهوم
sound بی خطر دقیق
sound استوار
sound درست بی عیب
sound سالم
sound اوا
sound صدا
to sound an a شیپوراشوب زدن
sound صوت
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
sound صدا دادن صداکردن
sound نواختن
sound به نظر رسیدن بگوش خوردن
sound عمق یابی کردن
sound گمانه زدن
sound ژرفاسنجی کردن
sound کاملا
sound بطورژرف
sound زدن
sound بصدادراوردن
sound economy اقتصاد قوی
safe and sound صحیح وتندرست
volume of sound شدت صوت
sound vibration ارتعاش صوتی
sound frequency بسامد صوتی
sound absorbing صدا گیری
sound spectrograph طیف نگار صوتی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
sound ranging مسافت یابی صوتی
sound propagation انتشار صوت
sound proof ضد صوت
sound probe گیرنده صوتی
sound pressure فشار صوت
sound money پول قوی
sound powered صوتی
sound powered وسیله صوتی
sound takeoff صداگیری
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
intensity of sound شدت صوت
to sound the retreat شیپورعقب نشینی زدن
to sound a trumpet شیپورزدن
to sound the retire شیپور عقب نشینی زدن
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
to sound a parley بگفتگوخواندن
to sound a parley با زدن شیپور
to sleep sound خواب راحت یاسنگین رفتن
the sound of a bugle صدای شیپور
sound signal علائم صدا
transmission of sound انتقال یاعبورصدا
sound money پول سالم
sound channel کانال صوتی دریایی
sound carrier حامل صوت
sound camera دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sound box جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
sound bow کاسه زنگ اخبار
Sound Blaster و پس اجرای آن
Sound Blaster نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
sound bars نوارهای صوتی
sound absorption جذب صوت
sound absorption جذب صدا
sound channel مسیرعبور صوتی
sound discipline انضباط صوتی
sound judgement عقل سلیم
sound intensity شدت نور
sound insulation صدابندی
sound insulation عایق صدا
sound hood صداپوش
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
sound energy انرژی صوتی
sound distortion اعوجاج صوت
sound distortion شکستگی صدا
sound discipline انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
background sound موسیقی متن
sound an alarm زنگ خطر را به صدا در آوردن
complete sound فشنگ کامل
sound practices شیوه های درست
sound barrier مانع صوتی
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
sound effect جلوههایصوتی
sound technician تکنسین صدا
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com