English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
Other Matches
substitution ان اب است
substitution جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
substitution لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود
substitution خطای اسکنر که یک حرف را با حرف دیگر اشتباه کند
substitution استخلاف
substitution ابدال
substitution نیابت
substitution تعویض جانشینی
substitution علی البدلی
substitution کفالت جانشانی
substitution جانشینی
substitution جانشین سازی
substitution تعویض
elasticity of substitution کشش جانشینی
attorney with right of substitution وکیل در توکیل
substitution test ازمون جانشین سازی
substitution reaction واکنش استخلافی
substitution of an obligation تبدیل تعهد
substitution of a different obligation تبدیل تعهد
substitution effect اثر جانشینی
to make a substitution عوض کردن بازیگر [ورزش]
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
attorney with right of substitution وکیل با حق توکیل
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
digraphic substitution رمز نویسی عددی
complete substitution جانشینی کالاها
request substitution تقاضای تعویض
complete substitution جانشین کامل
digraphic substitution استفاده ازرمز عددی در پیامها
partial substitution جانشینی مصرف
partial substitution جانشینی کامل برای دو کالا
potential substitution جانشینی بالقوه
side chain substitution استخلاف در زنجیر جانبی
free radical substitution استخلاف رادیکالی
marginal rate of substitution نرخ نهائی جانشینی
nucleophilic aromatic substitution استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
elasticity of factor substitution کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
substitution uncleophilic biomolecular واکنش استخلافی هسته دوست مولکولی
elasticity of factor substitution وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
symbol substitution test ازمون جانشین سازی نمادها
symptom substitution theory نظریه جانشینی نشانه ها
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
import بردن محصولات به کشوری برای فروش
import ورود
import 1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
import عمل وارد کردن
import کالای وارده
import کالای رسیده
import اهمیت داشتن
import تسخیرکردن
import باپیروزی بدست امدن
import دخل داشتن به تاثیر کردن در
import به کشور اوردن افهار کردن
import وارد کردن
import واردات
import واردا ت
import بازیگر خارجی تیم
import مفهوم ورود
import restrictions محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
import surcharge حقوق واردات مازاد
import restriction محدودیت واردات
import intensive واردات پر
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
import and export واردات و صادرات
propensity to import گرایش به واردات
import duties گمرک اجناس وارداتی
import quotas محدودیت کمی واردات
the import of which is prohibited ان کالا ممنوع الورود است
import duties حق گمرک اجناس وارداتی گمرک ورودی
import licence جواز واردات
import duty حقوق واردات
import licences جوازهای واردات
import licences مجوزهای واردات
import licences پروانههای واردات
import quota سهمیه وارداتی
import quotas سهمیه وارداتی
data import ورود داده
import documents اسناد واردات
import charge حقوق واردات
import tariff حقوق واردات
import charge هزینه واردات
volume of import حجم واردات
import tariff تعرفه واردات
import tariff هزینه واردات
import charge تعرفه واردات
export import bank بانک صادرات واردات
gold import point نقطه ورود طلا
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
gold import point طلای خالص به فروشنده میدهد
marginal propensity to import میل نهائی به واردات
policy اداره یاحکومت کردن
policy کاردانی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy رویه
policy خط مشی روش
policy مسلک سیاست
policy تدبیر
policy خط مشی
policy سند معلق به انجام شرطی
policy بیمه نامه
policy خط مشی سیاستمداری
policy سیاست
policy مصلحت اندیشی
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy holder دارنده بیمه نامه
policy holder دارنده بیمه
pricing policy سیاست قیمت گذاری
policy implication کابرد سیاستی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy options انتخابهای مورد نظر
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options انتخابهای سیاستی
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
public policy سیاست عمومی
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
the policy of the government سیاست دولت
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
time policy بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance سند بیمه
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
social policy سیاست اجتماعی
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy سیاست تثبیت
stop go policy توسعه
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy سیاست مالیاتی
the policy of the government رویه دولت
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
blanket policy بیمه نامه کلی
expansionary policy سیاست انبساطی
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
floating policy بیمه نامه متغیر
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
health policy سیاست بهداشتی
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
insurance policy سند بیمه
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket policy بیمه نامه جامع
budgetary policy سیاست بودجهای
commercial policy سیاست بازرگانی
bearer policy بیمه نامه بدون نام
development policy سیاست توسعه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
ostrich policy رویه کبک
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy بیمه نامه قابل تغییر
policy dilemma معمای سیاستی
policy-making سیاست گذاری
policy making سیاست گذاری
policy book کتاب روشها
policy book پرونده خط مشیها
outward looking policy سیاست برون نگر
open policy بیمه نامه باز
national policy سیاست ملی
national policy خط مشی ملی
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
insurance policy بیمه نامه
insurance policy قرارداد بیمه
labour policy سیاست استخدام کارکنان
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
mixed policy بیمه نامه مختلط
monetary policy سیاست پولی
ostrich policy سیاست خود فریبی
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
anti inflationary policy ضد تورمی
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti development policy سیاست ضد توسعه
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com