English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
in a topic form بصورت عنوان
Other Matches
topic موضوع
topic موضوع
topic عنوان
topic مطلب
topic ضابطه
topic عنوان سرفصل
topic مبحث
subject [topic] عنوان
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
Why have you seized on this topic? چرا چسبیدی به این موضوع ؟
subject [topic] موضوع
topic sentence جمله سرسطر جمله عنوان
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
To bring up a topic(question). سؤالی را پیش کشیدن
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
To bring up a topic . To introduce a subject . مطلبی راعنوان کردن
The presidensial election is the topic of the day. انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). موضوع بحث وصحبت ما
out of form بدحالت
form شکل دادن
form ورقه
form ساخت
form ایجاد یک شکل
in form خوش حالت
in form اماده
three form فرم تریو
re form دوباره درست کردن
out of form غیراماده
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form طرز ورفتار
form تشکیل دادن
form صورت دیس
form نوع
form سابقه فعالیت اسب
form شکل گرفتن سرشتن
form پروردن
form قالب کردن
form امادگی
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form نظم فرم
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form فراگرفتن
form شکل قالب
form صورت
form بشکل دراوردن
form تشکیل دادن ساختن
form فرم
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form یات مربوطه را وارد میکند
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form روش
form شکل
form ریخت
form برگه ورقه
form قسم
form طریقه
form تصویر وجه
form ترکیب
structural form شکل بنیانی
staggered form شکل نامتقابل
reduced form فرم تقلیل یافته
resonance form شکل رزونانسی
standard form صورت متعارف
solemn form طریقه رسمی
sentential form صورت جملهای
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
sliding form قالب بندی کشویی
slip form قالب لغزنده
reduced form فرم تعدیل شده
radial form شکل ستارهای
normalized form صورت هنجار
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
endless form ورقه بی انتها
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
proposal form فرم پیشنهاد
sight form نمونه رصد
proposal form فرم درخواست بیمه
pyranose form شکل پیرانوزی
quadratic form شکل درجه دوم
quadratic form معادله درجه دوم
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
turnaround form شکل برگشت
wave form شکل موج
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance . صورت بدون معنی
form work کاذب سازی
registration form فرم ثبت نام
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
form letters فرم نامه
form letter فرم نامه
life form زی نمود
true form فرم واقعی
tooth form شکل دندانه
to set a form فرم بستن
substance and form جوهروعرض
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form ورقه پیشنهاد
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
to form a habit عادتی پیداکردن
to form a habit تشکیل عادت دادن
to form a notion تصور کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot توط ئه دیدن
to form a plot اسباب چینی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
application form برگ درخواست
die form فشردن
die form شکل دادن حدیدهای
eclipsed form شکل متقابل
end of form انتهای ورقه
erythro form شکل اریترو
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
executable form شکل قابل اجرا
executable form فرم قابل اجرا
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
form alignment هم ترازی ورقه
form block بلوک فرمکاری
form determinant تعیین کننده شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag پسای شکل
form factor ضریب شکل
form cutter دستگاه فرز پروفیل
continuous form ورقه پیوسته
boat form شکل قایقی
boat form قایقی شکل
canonical form صورت متعارفی
canonical form شکل رزونانسی
coding form ورقه برنامه نویسی
coding form فرم برنامه نویسی
coil form مغزی پیچک
coil form نوع بوبین
coil form شکل بوبین
cold form در حالت سرد شکل دادن
field form نمودار میدان
complement form صورت متممی
complement form صورت متمم
complement form فرم متمم شکل متمم
continued form دنباله
form feed خورش ورقه
normal form صورت عادی
gauche form شکل کج
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
normal form صورت هنجار
furanose form شکل فورانوزی
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
in binding form به وجه ملزم
in due form بطرز شایسته
keto form شکل کتو
matter and form جوهر و عرض
meso form شکل مزو
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
form work کفراژ
form work قالب بندی
form lining پوشش قالب بندی
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form line خط متساوی البعد
form insulation عایق کاری قالب
form mill فرز کردن پروفیل
form utility مطلوبیت شکلی
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form feed تغذیه کاغذ
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
atomic form factor عامل شکل اتمی
atomic form factor ضریب پراکندگی اتمی
personalized form letter فرم شخصی
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
form room [British کلاس درس
form feed character کاراکتر تغذیه فرم
free form defects خالی از خطا
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
form cutting tool اسکنه
skew boat form شکل قایقی تابدار
twist boat form شکل قایق تابدار
form wound coil سیم پیچ قالبی
data entry form فرم ورودی داده ها
FI'll in the job application form. این برگ درخواست کاررا پرکنید
form cutting tool قلم تراش
To form a queue. To line up. صف بستن ( کشیدن )
customs entry form افهارنامه گمرکی
contract in set form قرارداد تیپ
free form defects بی خطا
form letter program برنامه فرم نامه
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
minnesota paper form board ازمون جااندازی کاغذی مینه سوتا
short form bill of exchange بارنامه ملخص
free form text chart جدول نوشتاری بفرم ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com