Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
Other Matches
prevent
توقف رخ دادن چیزی
There is nothing to prevent me.
هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
prevent
جلوگیری کردن از
prevent
جلوگیری کردن
prevent
پیش گیری کردن
prevent
بازداشتن
prevent
مانع شدن ممانعت کردن
prevent
مانع شدن
prevent defence
جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
rib to prevent seepage
پشت بند جلوگیری از تراوش
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
marching order
[travel order]
دستور پیشروی
[ارتش]
Don't let making a living prevent you from making a life.
اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
order
[placed with somebody]
سفارش
[ازطرف کسی]
re order
سفارش دوم باره
to the order of
در وجه
out of order
از کار افتاده
out of order
خراب
order about
پیوسته پی فرمان فرستادن
in order to ...
برای
[اینکه]
in order to ...
تا
[اینکه ]
well-order
خوش ترتیب
[ریاضی]
order off
حکم خروج
out of order
درهم برهم
out of order
نادرست
order
[placed with somebody]
دستور
[ازطرف کسی]
by order of
فرمان
first order
مرتبه اول
to the order of
به حواله کرد
to the order of
بحواله کرد
in order
دایر
in order
صحیح
in order
درست
in order that
تا اینکه
In this order. In this way.
باین ترتیب
out of order
<idiom>
کارنکردن
by order of
حسب الامر
second order
مرتبه دوم
in order that i may go
برای اینکه بروم
in order that he may go
برای اینکه برود
in order to
<idiom>
اعتماد شخص را بدست آوردن
to order
<idiom>
به ترتیب
out of order
<idiom>
برخلاف قانون ،نامناسب
in order that
برای اینکه
order
دستورعملیاتی
order
حواله
order
نظم
order
شیوه
order
دستورالعمل دستور
order
امر
order
مرتبه
order
راسته
order
کد عمل
order
پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order
سفارش
order
سفارش دادن
order
نظام معماری
order
سفارش دادن تنظیم کردن
order
سفارش دادن دستور دادن
order
حکم
order
حواله کرد حواله کردن دستور
order
منظم کردن
order
ن
order
خرید سفارش خرید
order
سبک معماری
order
دستور دادن سفارش
order
دستور
order
دستورالعمل
order
دستور دادن
order
ترتیب
order
ترتیب انجام کار
order
فرمان نظم
order
مرتب کردن
order
دستور سفارش
order
رتبه
order
نظم دادن
order
سفارش دادن کالا یا جنس
post order
حواله پستی
probation order
دستور یا حکم تعلیق مجازات
review order
لباس وتحملات سان
processing of the order
انجام سفارش
law and order
اطاعتازقانون
provisional order
دستور موقت اداری
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
referral order
درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
purchase order
سفارش خرید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
purchase order
دستور خرید
second order conditions
شرایط ثانوی
route order
فرمان ستون راه رو
public order
نظم عمومی
reculaulation order
تنظیم محاسبه مجدد
place an order
سفارش دادن
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
order of fire
ترتیب توالی اتش
order of fire
روش تیراندازی
order of discharge
حکم برائت ذمه
order of discharge
حکم تصفیه
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
order of battle
ترتیب نیرو
order of bankruptcy
حکم ورشکستگی
order in council
تصویب نامه دولتی
order in council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
order format
قالب سفارش
order format
قالب دستور
order form
نمونه سفارش نامه پر نکرده
order of fire
ترتیب احتراق موتور
order of magnitude
مرتبه بزرگی
order of matrix
مرتبه ماتریس
payable to order
قابل پرداخت به حواله کرد
pay order
سندپرداخت حقوق
pay order
لیست پرداخت حقوق
partial order
ترتیب جزئی
partial order
پاره ترتیب
order of the day
دستور جلسه
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
order time
زمان سفارش کالا
order off the field
حکم خروج
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
order of the day
معادل agenda
order of the day
برنامه روزانه
order of service
سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
order for goods
سفارش کالا
second order conditions
شرایط مرتبه دوم
to order somebody back
کسی را احضار کردن
Orinthian Order
معماری کلاسیک
[در یونان و رم]
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
Bassae Order
[معماری یونی یونان]
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
Attic Order
ستون بندی آتنی
assemblage of Order
ستون بندی مختلط
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
American order
[سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
Agricultural Order
سرستون
[سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
good order
خوش ترتیب
[فلسفه]
pecking order
<idiom>
راه ارتباط بایکدیگر
My stomach is out of order.
مزاجم مرتب کارنمی کند
Doric Order
سبک معماری دوریک
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
to order somebody back
کسی را معزول کردن
to order somebody back
کسی را فراخواندن
in good order
<adj.>
منظم
in good order
<adj.>
مرتب
in good order
<adj.>
تروتمیز
structure
[first order]
ساختار
[ریاضی]
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
Is your passport in order ?
آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
To order a meal.
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
transaction in order
liability avoid to
French Order
سبک معماری فرانسوی
Ionic Order
[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
to set in order
منظم کردن
to set in order
درست کردن
third order reaction
واکنش مرتبه سه
the line is out of order
سیم خراب است
the goods are on order
کالا را سفارش داده ایم
superior order
دستور مافوق
superior order
امر مافوق
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
sort order
نظم ترتیب
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
second order reaction
واکنش مرتبه دوم
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
transfer order
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
social order
سازمانوساختاراجتماعی
postal order
هزینهپستی
doric order
سبکمعمارییونانقدیم
corinthian order
ساختارقرمتی
points of order
اخطار نظامنامهای
point of order
اخطار نظامنامهای
work order
برگ کار
work order
درخواست انجام کار حکم کار
word order
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order
ترتیب واژه ها
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning order
دستور اگهی
trial order
سفارش ازمایشی
second order factor
عامل مرتبه دوم
high order
رتبه بالا
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
dispatch order
سفارش حمل سریع
disassembly order
روش پیاده کردن وسیله
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
development order
دستوربهبود اماد
development order
دستور ساخت اماد
delivery order
حواله تحویل
delivery order
دستورحمل
delivery order
دستور تحویل کالا
decreasing order
ترتیب کاهنده
daily order
دستور روز
court order
قرار صادره از دادگاه
conditional order
سفارش مشروط
collection order
دستور وصول
enforcement order
دستور اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com