Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English
Persian
incandescent source
منبع ملتهب
Other Matches
incandescent
دارای نور سیمابی
incandescent
ملتهب
incandescent
گداخته
incandescent
تابان
incandescent body
جسم ملتهب
incandescent cathode
کاتد ملتهب
incandescent filament
فیلامان
incandescent filament
رشته ملتهب
incandescent lamp
لامپ برقی دارای نور سیمابی لامپ نئون
incandescent lamp
لامپ روشنایی
incandescent lamp
لامپ رشتهای
incandescent light
نور سفید
incandescent mantle
توری چراغ
incandescent bulb
لامپ رشتهای
incandescent cathode discharge
تخلیه کاتد ملتهب
incandescent cathode lamp
لامپ کاتد ملتهب
incandescent light bulb
حبابلامپتابان
incandescent metallic oxid cathode
کاتد اکسید فلزی
source
نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source
نقط ه اصلی یا شروع
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source
ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
second source
منبع دوم
source
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source
روش
source
چشمه
source
مبداء
source
منبع برق
source
منبع
source
ماخذ
source
مایه مبداء
source
منبع منشاء
source
سرچشمه
source
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source
که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source
نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source
فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source
مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source
مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source
خصوصیت برخی bridge ها که
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source
منشاء
source of power
منبع قدرت
source listing
لیست منبع
source listing
لیست برداری منبع
source language
زبان اصلی
source document
سند منبع
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language
زبان منبع
source file
فایل مبدا
source document
سند اصلی
source of power
منبع انرژی
source program
برنامه منبع
welding source
منبع جریان جوش
x ray source
منبع اشعه رونتگن
It is a source lf pride .
مایه افتخار است
voltage source
منبع الکتریسیته
voltage source
منبع فشار الکتریکی
voltage source
منبع قدرت
voltage source
منبع ولتاژ
source trait
ویژگی پایه
source routine
روال منبع
source register
ثبات منبع
source program
برنامه مبداء
source disk
دیسک مبداء
message source
منبع پیام
neutron source
منبع نوترون
message source
منشاء پیام
discrete source
چشمههای مجزا
line source
منبع خطی منبع شبکه
line source
منبع خطی شکل
lighting source
منبع روشنایی
excitation source
منبع برانگیختگی
light source
منبع نور
information source
منبع اطلاعات
quasistellar source
چشمه شبه اختری
power source
منبع قدرت
quasistellar source
چشمه اخترواره
source data
دادههای منبع
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer
کامپیوتر منبع
source code
کد مبداء
source code
کد منبع
radiation source
منبع تشعشع
radio source
چشمه شبه اختری
radio source
چشمه اخترواره
data source
منبع داده
image source
منبع تصویر
basic source of food
منابعاولیهغذا
The water is turbid from its source .
<proverb>
آب از سر چشمه گل آلود است .
light source colour
رنگ منبع نور
low frequency source
منبع فرکانس پایین
source data automation
کنترل خودکار داده منبع
extirpate the source of dispute
قلع ماده نزاع
source data automation
خودکاری داده منبع
Water must be stopped at its source .
<proverb>
آب را از سر بند باید بست .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com