Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
income and expenditure approach	مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
Other Matches
expenditure approach	روش مخارج
expenditure approach	روش هزینه
income and expenditure	درامد و هزینه
approach approach conflict	تعارض گرایشی- گرایشی
expenditure	خرج
expenditure	استعمال
expenditure	میزان مصرف
expenditure	برامد
expenditure	مصرف
expenditure	هزینه
expenditure	پرداخت
expenditure	مخارج صرف
money for expenditure	خرجی
money for expenditure	نفقه
per capita expenditure	هزینه سرانه
profuse of expenditure	ولخرج
profuse of expenditure	مسرف
flow of expenditure	گردش هزینه
capital expenditure	هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
capital expenditure	مخارج سرمایهای
capital expenditure	هزینههای سرمایهای
family expenditure	هزینه خانواده
expenditure credit	اعتبار هزینه
expenditure credit	اعتبار مصرف
energy expenditure	هزینه انرژی
gross expenditure	هزینه ناخالص
household expenditure	هزینه خانوار
current expenditure	هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
current expenditure	هزینه جاری
cost expenditure	هزینه
military expenditure	مخارج نظامی
capital expenditure	هزینه سرمایهای
capital expenditure	هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
certificate of expenditure	صورت هزینه
family expenditure	هزینه خانوار
flow of expenditure	جریان هزینه
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of expenditure	سند هزینه
gross national expenditure	هزینه ناخالص ملی
to approach	به طرف کسی رفتن برای برخورد
approach	ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
to approach one another	به هم نزدیک شدن [همچنین اصطلاح مجازی]
approach	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach	دورخیز
approach	دورخیر دو کشتی گیر در اغاز مسابقه
approach	رسیدن
approach	حرکت به سمت جلو
to approach somebody [something]	به سمت کسی [چیزی] رفتن
to approach somebody [something]	نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach	به طرف کسی رفتن
to approach somebody [something]	نزدیک شدن به کسی [چیزی]
approach	پرواز هواپیما درست قبل ازفرود
approach	معبر
approach	نزدیک شدن
to approach something	نزدیک آمدن به چیزی
to approach something	نزدیک شدن به چیزی
approach	دیدگاه
approach	رویکرد
approach	برداشت روش
approach	مسیر فرود
approach	شیوه
approach	برخورد
approach	نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach	نزدیک امدن معبر
approach	مشی
missed approach	فرود اضطراری
final approach	مسیر نهایی فرود
missed approach	فرود ناقص
clinical approach	روش بالینی
commodity approach	بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
landing approach	مسیر تقرب
final approach	مسیرنهایی فرود هواپیما
counter approach	استحکامات متقابله
approach gradient	شیب گرایش
initial approach	مسیر تقرب اصلی
initial approach	تقرب اولیه هواپیما
intermediate approach	مسیر تقرب فرعی
intrinsic approach	رهیافت سرشتی
intrinsic approach	رهیافت درونی
landing approach	مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
line of approach	راه وصول
line of approach	راه تقرب به دشمن
line of approach	مسیر تقرب یا فرود
covered approach	راه نفوذی پوشیده
covered approach	پیشروی پوشیده معابر مخفی
covered approach	مسیر پوشیده
information approach	روش کسب اطلاعات
radio approach	دستگاه تقرب رادیویی
angle of approach	زاویه حاده
to approach [a topic]	ذکر کردن [موضوعی]
approach channel	کانال ورودی- نهر ورودی
approach chart	نقشه مسیر فرود
approach chart	نقشه تقرب هواپیما
approach clearance	اجازه فرود
approach clearance	اجازه تقرب
approach end	نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
approach end	ابتدای باند فرود
angle of approach	زاویه تند
angle of approach	زاویه فرود هواپیما
angle of approach	زاویه تقرب هواپیما
radio approach	دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
systems approach	رویکرد نظام نگر
approach parapets	جان پناه دیوار
underpass approach	سرازیری پیوند
underpass approach	نشیب پیوند
velocity of approach	سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
hump approach	برآمدگیکناری
quantitative approach	دیدگاه کمی
quantitative approach	روش کمی
approach formation	صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
approach lane	مسیر تقرب
approach route	مسیر تقرب به باند
avenues of approach	معابر وصولی
approach route	مسیرفرود به باند
approach schedule	برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
approach sequence	ترتیب توالی تقرب هواپیماها
approach time	زمان تقرب هواپیما
approach time	زمان نزدیک شدن به باند
approach transition	تبدیل ورودی
approach ramp	فرازای ورود
approach ramp	فرازورودی
approach ramp	شیب ورودی
approach lane	مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
approach line	خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
approach line	خط تقرب به باند
approach march	راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
power approach	تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
approach ramp	سربالائی ورودی
avenues of approach	راههای نفوذی مسیرهای تقرب
approach wall	دیواره ورودی
automatic approach and landing	روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
target approach point	اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
closest point of approach	نزدیکترین نقطه گذر
ground controled approach	دستگاه فرود خودکار هواپیما
approach avoidance conflict	تعارض گرایشی- اجتنابی
ground controled approach	دستگاه تقرب خودکار
his income	هر چه درامد داردخرج میکند
mean income	درامد متوسط
income	ریزش فهور
income	عایدی
income	دخل
but for income	قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income	عواید
income	عایدات
income	مهاجر واردشونده
income	ورودیه جدیدالورود
income	جریان
income	درامد
annual income	درامد سالانه
present income	درامد حال
property income	درامد ناشی از املاک ومستغلات
relative income	درامد نسبی
redistribution of income	توزیع دوباره درامد
real income	مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income	درامد واقعی
actual income	درامد واقعی
psychic income	درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
psychic income	درامد بی دردسر
present income	درامد جاری
nominal income	درامد اسمی
nonmonetary income	درامد غیر پولی
notional income	درامد خیالی
ordinary income	درامد عادی
overseas income	درامد از کشور یا کشورهای خارجی
bunched income	درامد خدمات شخصی
per capita income	درامد سرانه
permanent income	درامد دائمی
personal income	درامد شخصی
notional income	درامد فرضی
personal income	درامد سرانه
net income	درامد خالص
rental income	درامد ناشی از اجاره بها
to rely on somebody for your income	از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
income taxes	مالیات بر درامد
income tax	مالیات برعایدات
a modest income	درآمدی متوسط
income support	پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
windfall income	درامد باد اورده
stream of income	جریان درامد
supplementary income	درامد تکمیلی
income taxes	مالیات برعایدات
taxable income	درامد مشمول مالیات
temporary income	درامد موقتی
the p of income to expenses	نسبت درامدبه هزینه
total income	درامد کل
transfer income	درامد انتقالی
transitory income	درامد انتقالی
transitory income	درامدموقتی
unearned income	درامد باد اورده
unearned income	درامد ازمبنایی جز کار
wage income	درامد بشکل دستمزد
wage income	درامدمربوط بکار
income tax	مالیات بر درامد
fixed income	درامد ثابت
income forgone	درامد صرف نظر شده
income forgone	درامداز دست رفته
income leakage	نشت درامد
income leakage	کسر درامد
income multiplier	ضریب فزاینده درامد
income policy	سیاست درامدی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com