English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
increase of power افزایش قدرت
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
to be on the increase روبه افزایش گذاشتن
to increase [to, by] زیاد شدن [به مقدار]
to increase [to, by] بزرگتر شدن [به مقدار]
to increase [to, by] بالا رفتن [به مقدار]
to increase [to, by] افزایش یافتن [به مقدار]
increase فزونی
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase in value افزایش ارزش
increase افزودن
increase زیاد کردن
increase توسعه دادن
increase توانگرکردن
increase ترفیع دادن
increase اضافه
increase افزایش
increase رشد ترقی
increase زیادشدن
increase ترقی
increase بزرگتر شدن
increase افزودن ترقی دادن
increase in conductivity افزایش قابلیت هدایت
annual increase افزایش سالانه
annual increase رشد سالانه
voltage increase افزایش ولتاژ
increase of current افزایش جریان
salary increase اضافه حقوق
increase in load افزایش بار
increase of efficiency افزایش راندمان
increase in potential افزایش پتانسیل
increase of potential افزایش پتانسیل
increase in price افزایش بهاء
to increase the stake داو کردن
increase in sensitivity افزایش حساسیت
tax increase افزایش مالیات
increase of pressure افزایش فشار
increase of output افزایش توان
salary increase افزایش حقوق
increase endorsement تصدیق یا تائید افزایش
increase of strain افزایش تغییر طول نسبی
price increase ترقی قیمت
increase of contrast افزایش کنتراست
rate of productivity increase نرخ افزایش بازدهی
rate of wage increase نرخ افزایش دستمزد
To step up ( increase ) production. سطح تولید رابالابردن
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
power up روشن کردن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power up برق
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
outside power جریان خارجی
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
will-power تصمیم
power saw اره ماشینی
will-power عزم راسخ
will-power اراده
will to power قدرت خواهی
will-power قدرت اراده
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power on روشن کردن
will power <idiom> قدرت
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power راندن
power saw دستگاه اره
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power انرژی
power قوه
power اقتدار و اختیار
power دولت
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power خاموش کردن یک وسیله
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power توان از دست رفته
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power حذف توان کامپیوتر
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power قدرت دیدذره بین
power اقتدار سلطه نیروی برق
power برق
power توان نیرو
power برتری
power قدرت
power توان
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قوه یا توان
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power دستگاه برقی
power زور
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power قوه [ریاضی]
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power توان [ریاضی]
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power head سر موتور
power factor ضریب قدرت
power factor ضریب توان
power transformer مبدل تغذیه
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
predictive power قدرت پیش بینی
power jack جک
power test ازمون قدرت
power law قانون توانی
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power unit پیش راننده
power function تابع قدرت
power hacksaw کمان اره
power user کاربر پیشرفته
power volleyball والیبال قدرتی
power hacksaw اره کمانهای
pulling power نیروی کشش
tractive power نیروی کشش
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power turret برجک برقی
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power transmission انتقال انرژی
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power installation تاسیسات جریان قوی
power function تابع توانی
power house کارخانه برق
power transmission انتقال قدرت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power supplay منبع تغذیه
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power loss تلف قدرت
power pack دستگاه تنظیم برق
power pack جعبه تغذیه
power loss اتلاف توان
power play نقشه تهاجمی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power outege قطع قدرت
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of reservation حق اعتراض
power of production نیروی تولید
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mains شبکه نیرو
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power level تراز توان
power supply منبع تغذیه
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power supply منبع انرژی
power dive شیرجه
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power surge برق ناگهانی
power supplay منبع قدرت
power distribution پخش قدرت
power structure ساخت قدرت
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source منبع قدرت
power spectrum طیف توانی
power steering فرمان خودکار
power endurance توان استقامت
power dissipation اتلاف قدرت
power stroke مرحله قدرت
power system شبکه نیرو
radiant power شاره تابان
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com