Dictiornary-Farsi | increase of strain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 150 (8 milliseconds)

English	Persian
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی


Other Matches

increase	توانگرکردن
increase	بزرگتر شدن
increase	افزودن ترقی دادن
increase	ترقی
increase	زیادشدن
increase	رشد ترقی
increase	توسعه دادن
increase	افزایش
increase	اضافه
increase	ترفیع دادن
to increase [to, by]	افزایش یافتن [به مقدار]
increase in value	افزایش ارزش
increase	زیاد کردن
increase	افزودن
increase	صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase	فزونی
to increase [to, by]	بالا رفتن [به مقدار]
to increase [to, by]	بزرگتر شدن [به مقدار]
to be on the increase	روبه افزایش گذاشتن
to increase [to, by]	زیاد شدن [به مقدار]
increase of pressure	افزایش فشار
annual increase	رشد سالانه
annual increase	افزایش سالانه
increase endorsement	تصدیق یا تائید افزایش
increase in conductivity	افزایش قابلیت هدایت
increase in load	افزایش بار
increase in potential	افزایش پتانسیل
salary increase	افزایش حقوق
price increase	ترقی قیمت
salary increase	اضافه حقوق
voltage increase	افزایش ولتاژ
to increase the stake	داو کردن
tax increase	افزایش مالیات
increase of power	افزایش قدرت
increase of output	افزایش توان
increase of efficiency	افزایش راندمان
increase of current	افزایش جریان
increase of contrast	افزایش کنتراست
increase in sensitivity	افزایش حساسیت
increase in price	افزایش بهاء
increase of potential	افزایش پتانسیل
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
rate of wage increase	نرخ افزایش دستمزد
rate of productivity increase	نرخ افزایش بازدهی
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] .	افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
re strain	دوباره صاف کردن
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to be on the strain	زیادخسته شدن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	تغییر شکل
strain	خسته کردن
strain	کوشش زیاد کردن
strain	کج کردن پالودن
strain	پیچ دادن
strain	زیادکشیدن
strain	کش دادن
strain	زور
strain	فشار
strain	کوشش درد سخت
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	تقلا
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	اصل زودبکار بردن
strain	رگه
strain	نژاد
strain	ضرب دیدگی
strain	تغییر شکل نسبی
strain	تجاوز کردن از
strain	سفت کشیدن
strain	کشیدن
strain	کشش بار
strain	کرنش
strain	کشیدگی
strain	کشش
strain	سوء استفاده کردن از
strain	صاف کردن
strain	افزایش طول نسبی
strain	تغییرشکل
strain	دگردیسی
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	انبساط
strain	حالت موروثی
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
strain harden	سخت کردن کرنشی
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
eye strain	چشم کوفتگی
eye strain	خستگی چشم
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
torsional strain	فشار پیچشی
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
angle strain	کرنش زاویهای
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
shear strain	تغییر شکل برشی
shearing strain	پیچیدگی برشی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hardenability	سخت گردانی سخت
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
angle strain	کشیدگی زاویهای
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
dielectric strain	بار دی الکتریکی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
front strain	کرنش پیچشی
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardness	سختی درجه
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انرژی کرنش
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain energy	انرژی کشیدگی
strain gauge	کشش سنج
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain hardness	سختی کشی
strain insulator	مقره جداکننده
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
strain rate	میزان تغییر شکل
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی