Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
English
Persian
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
Other Matches
addressing
فرایند دستیابی به یک محل در حافظه
addressing
در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
addressing
انتخاب یک ثبات و بررسی یک بیت از آن
addressing
و کلمات افست
addressing
حالت آدرس دهی که در آن محل ذخیره سازی از آدرسهای پایه تشکیل شده است
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
addressing
روش آدرس دهی که آدرس محل ذخیره سازی در دستورالعمل محلی است که باید استفاده شود
addressing
محل دستیابی شده حاوی آدرس عملوندی است که قرار است پردازش شود
addressing
روش آدرس دهی به داده که در آن اولین دستورالعمل به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
addressing
مکان دهی به کلمه داده ذخیره شده در حافظه با استفاده از آدرس مطلق آن
addressing
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
addressing
روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود
addressing
بدون نیاز به موارد خاص
addressing
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
addressing
روش آدرس دهی به یک محل چه به صورت ترتیبی یا اندیس یا مستقیم و...
addressing
نشانی یابی
addressing
ادرس دهی
addressing
نشانی دهی
immediate addressing
ادرس دهی فوری
addressing
. که بعد به آن اضافه میشود تا آدرس مورد نظر بدست آید
immediate addressing
نشان دهی بلافصل
immediate addressing
ادرس دهی بلافصل
index addressing
نشان دهی شاخص دار
implied addressing
دستور اسمبلی که فقط روی یک ثبات کار میکند.
extended addressing
ادرس دهی گسترده
direct addressing
نشان دهی مستقیم
deferred addressing
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
associative addressing
محلی که توسط محتوایش آدرس دهی شده است و نه آدرسش
associative addressing
پردازندهای که از حافظه انجمنی استفاده میکند
associative addressing
روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
direct addressing
ادرس دهی مستقیم
associative addressing
محلی که توسط محتوایش آدرس دهی شده است و نه شماره یا آدرس
addressing mode
وضعیت ادرس دهی
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
sector addressing
نشانی دهی قطاعی
addressing mode
باب نشان دهی
relative addressing
نشان دهی نسبی
inherent addressing
دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
multilevel addressing
ادرس دهی چند مرحلهای
relative addressing
نشانی دهی نسبی
relative addressing
ادرس دهی رابطهای
memory addressing mode
باب ادرس دهی حافظه
content addressable addressing
ثباتی که با توجه به محتوای آن ونه یک شماره یا آدرس محل دهی میشود
content addressable addressing
روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
content addressable addressing
محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
content addressable addressing
پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
indirect
کج
indirect
غیرمستقیم
indirect
ناراسته
indirect
کج ناراست
indirect
باواسطه
indirect
روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
indirect
غیر سرراست
indirect
پیچیده
indirect
غیر مستقیم
the indirect cause
سبب
indirect destruction
تسبیب
indirect materials
مواد غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
indirect lighting
نور منعکس شده
indirect lighting
نور غیر مستقیم
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
indirect laying
تیر غیر مستقیم
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect evidence
قرینه و اماره
indirect quotation
نقل قول غیر مستقیم
indirect discourse
نقل قول غیر مستقیم
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
indirect wave
موج غیرمستقیم
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect fire
روانه کردن غیر مستقیم
indirect killing
قتل به تسبیب
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
indirect proof
برهان غیرمستقیم
indirect passive
فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect speech
نقل قول غیر مستقیم
indirect evidence
مدارک و ادله غیر مستقیم
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
indirect support
تکیه گاه بی واسطه
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect cost
هزینه غیر مستقیم
indirect objects
مقصود
indirect objects
اعتراض کردن
indirect objects
دلیل اوردن
indirect objects
چیز ماده خارجی
indirect objects
پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects
اعتراض داشتن
indirect objects
مورد
indirect objects
شی ء
indirect objects
موضوع منظره
indirect objects
هدف
indirect objects
مفعول
indirect objects
کالا اعتراض کردن
indirect objects
مخالفت کردن
indirect objects
شیئی
indirect objects
موضوع
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect object
مفعول غیر مستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
indirect taxes
مالیاتهای غیر مستقیم
indirect causation
تسبیب
indirect consumption
مصرف غیر مستقیم
indirect control
کنترل غیرمستقیم
indirect objects
چیز
indirect tax
مالیات غیر مستقیم
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
نماش داده می شوند
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects
OPERAND
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
semi indirect lighting
روشن سازی نیم مستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com