Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
indirect support
تکیه گاه بی واسطه
Other Matches
indirect
غیر سرراست
indirect
کج ناراست
indirect
باواسطه
indirect
روش آدرس دهی داده که اولین دستور به آدرس اشاره میکند که حاوی آدرس دوم است
the indirect cause
سبب
indirect
ناراسته
indirect
کج
indirect
پیچیده
indirect
غیرمستقیم
indirect
غیر مستقیم
indirect release
قطع کننده غیرمستقیم
indirect causation
تسبیب
indirect consumption
مصرف غیر مستقیم
indirect control
کنترل غیرمستقیم
indirect cost
هزینه غیر مستقیم
indirect cost
هزینه غیرمستقیم
indirect damage
ضرر غیر مستقیم
indirect addressing
نشان دهی غیرمستقیم
indirect measurement
سنجش غیرمستقیم
indirect tax
مالیات غیر مستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
indirect object
مفعول غیر مستقیم
indirect taxes
مالیاتهای غیر مستقیم
indirect destruction
تسبیب
indirect discourse
نقل قول غیر مستقیم
indirect quotation
نقل قول غیر مستقیم
indirect materials
هزینه موادغیرمستقیم
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
indirect operation
عملکرد غیرمستقیم
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
indirect passive
فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
indirect proof
برهان غیرمستقیم
indirect question
پرسش غیرمستقیم
indirect quotable
نقل قول غیرمستقیم
indirect speech
نقل قول غیر مستقیم
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
indirect suggestion
تلقین غیرمستقیم
indirect transition
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect materials
مواد غیرمستقیم
indirect loading
بارگذاری غیرمستقیم
indirect lighting
روشنایی غیرمستقیم
indirect evidence
قرینه و اماره
indirect evidence
مدارک و ادله غیر مستقیم
indirect expenses
مخارج غیرمستقیم
indirect fire
روانه کردن غیر مستقیم
indirect killing
قتل به تسبیب
indirect knowledge
معرفت غیرمستقیم
indirect labour
کار غیرمستقیم
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect laying
تیر غیر مستقیم
indirect laying
اتش غیرمستقیم
indirect lighting
نور غیر مستقیم
indirect lighting
نور منعکس شده
indirect wave
موج غیرمستقیم
indirect objects
اعتراض کردن
indirect objects
چیز ماده خارجی
indirect objects
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects
پانج کارت که حاوی برنامه است
indirect objects
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
indirect objects
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند
indirect objects
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است
indirect objects
مورد
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
نماش داده می شوند
indirect objects
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند
indirect objects
OPERAND
indirect objects
چیز
indirect objects
مقصود
indirect objects
شی ء
indirect objects
موضوع منظره
indirect objects
هدف
indirect objects
مفعول
indirect objects
کالا اعتراض کردن
indirect objects
مخالفت کردن
indirect objects
شیئی
indirect objects
موضوع
indirect objects
دلیل اوردن
indirect objects
اعتراض داشتن
indirect objects
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
semi indirect lighting
روشن سازی نیم مستقیم
indirect control system
سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect light distribution
پخش نور غیرمستقیم
indirect resistance furnace
کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect free kick
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect induction heating
گرمایش القایی غیرمستقیم
support
نگهداری کردن
support r
نگهدار
support r
پشتیبان
self support
استقلال مالی
self support
اتکاء بخود تکفل مخارج خود
self support
حمایت از خود
right of support
حرمت ملک
in support of
در پشتیبانی
in support of
در پشتیبانی از
l support
نگهداشتن بصورت زاویه
support
تحمل کردن
support
حمایت کردن
support
تکیه گاه
support
پشتیبانی
support r
حامی
support
پشتگرمی
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support
نگهدارنده
support
تکیه گاه تصدیق کردن
support
نگاهداری
support
پشتیبان
support
مقر
support
تایید کردن
Thank you for your support
با تشکر برای پشتیبانی شما.
support
تقویت تایید
support
کمک
support
پشتیبان زیر برد زیر بری
Thank you for your support
با تشکر برای حمایت شما.
support
پشتیبانی کردن
support
حمایت
support
پایه
support
تکیه بدن ژیمناست روی دستها
support
تکیه گاه پایه
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support
تایید کردن نگهداری
support
کمک کردن یا کمک به اجرا
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
support
متکفل بودن
support
حق مالکیت
support
تکفل کردن
support
تقویت
maintenance support
پشتیبانی تعمیراتی
to demonstrate in support of something
بطرفداری از چیزی تظاهرات کردن
income support
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
support structure
ساختارپشتیانیکننده
support leg
پایهکمکی
movable support
تکیه گاه متحرک
movable support
تکیه گاه قابل انتقال
price support
حمایت قیمتی
naval support
پشتیبانی دریایی
naval support
یکان پشتیبانی کننده دریایی
basket support
پشتیبانسبد
maintenance support
پشتیبانی نگهداری
support library
کتابخانه پشتیبان
point of support
نقطه اتکا
support bearing
تکیه گاه
support bracket
قلابمحافظ
sphere support
حافظگوی
support roller
تکیه گاه
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
support command
یکان پشتیبانی
support command
فرماندهی پشتیبانی
support clamp
تیر یک طرف گیردار
support brigade
تیپ پشتیبانی
tactical support
پشتیبانی رزمی
support a family
متکفل مخارج خانوادهای بودن
supply support
پشتیبانی اماد
supply support
پشتیبانی تدارکات
support conditions
شرایط تکیه گاهی
support movement
تغییر مکان تکیه گاه
support roller
بلبرینگ
support resistance
واکنش یا مقاومت تکیه گاه
support roller
رینگ وطوقه دوار
swan support
بالانس قو
support programs
برنامههای پشتیبانی
support program
برنامه پشتیبانی
support price
قیمت حمایتی
support pression
فشار تکیه گاه
support point
نقطه امن
solid support
تکیه گاه جامد
simple support
تکیه گاه ساده
service support
پشتیبانی خدمات
adjustable support
پایه متحرک
barrier support
نگهدارندهمانع
card support
حافظورق
filament support
محافظافروز
flex support
حافظسیمروکشدار
forearm support
شونهگیر
net support
پشتیبانتور
paper support
پشتیبان
paper support
ورقه
point of support
تکیه گاه
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
technical support
پشتیبانی فنی
to give support to
نگاه داشتن
to give support to
نگاهداری کردن
to give support to
تحمل کردن
restraining support
تکیه گاه گیردار
reaction of support
عکس العمل تکیه گاه
price support
حمایت قیمت
price support
تایید قیمت
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
rackboard support
پشتیبانمکانبر
afloat support
پشتیبانی لجستیکی در روی آب
direct support
تکیه گاه بی واسطه
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct support
کمک مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
close support
پشتیبانی نزدیک
elastic support
تکیه گاه ارتجاعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com