Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
inductor machine
ماشین با قطب چاکدار
Other Matches
inductor
اندوکتور جاروی الکتریکی
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
inductor
سلف
inductor
چوک اندوکتور
inductor
بوبین اندوکسیون
inductor
القاگر
inductor
واسطه
inductor
واسطه القاء
inductor loadspeaker
بلندگوی القائی
inductor voltage
ولتاژ تحریک کننده
inductor hose
لوله رابط
inductor coil
بوبین اندوکتور
inductor circuit
مدار اندوکتور
inductor magneto
مگنت با القاگر
inductor ballast
اتصال ورودی القائی
inductor ballast
اتصال ورودی پیچک
inductor voltage
ولتاژاندوکتور
inductor generator
مولد با القاگر
inductor alternator
توربو ژنراتور
inductor frequency converter
مبدل فرکانس اندوکتور
inductor with adjustable air gap
پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
inductor type synchronous generator
توربوژنراتور
inductor type synchronous generator
ژنراتور مولدسنکرون نوع اندوکتور
machine
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
two way machine
ماشین دو راهه
machine sensible
قابل درک توسط کامپیوتر
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود
machine
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine
تراشیدن ماشین
machine
دستگاه
machine
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند
machine
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد
machine
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
بیت اجرا میشود
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن
machine
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است
machine
شیارانداختن روی فلز
machine
ماشین
machine
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machine
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machine
براده برداشتن
machine
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود
machine
تراشکاری کردن صیقل کردن
machine readable
خواندنی توسط ماشین
machine number
عدد سرعت هواپیما
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
machine operator
اپراتور ماشین
machine oil
روغن ماشین
machine operating
عملکرد ماشین
machine oriented
ماشین گرا
machine operator
اپراتوردستگاه
machine operator
متصدی ماشین
machine operator
کارگردان ماشین
machine run
رانش ماشین
milking machine
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
milling machine
ماشین تراش
milling machine
ماشین فرز
milling machine
دستگاه فرز
mortising machine
دستگاه کام کنی
mowing machine
ماشین علف چینی
mowing machine
علف چین
multi way machine
دستگاه چند راهه
machine word
کلمه ماشین
machine welding
جوشکاری ماشینی
machine translation
ترجمه ماشینی
molding machine
دستگاه قالب گیری
machine recognization
بازشناختی توسط ماشین
machine representation
نمایش ماشیی
machine ringing
زنگ ماشینی
machine run
اجرای ماشین
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
machine time
وقت ماشین
machine time
زمان ماشین کاری
object machine
ماشین مقصود
machine learning
فراگیری ماشین
machine down time
زمان معطلی دستگاه
machine down time
زمان توقف ماشین
machine designer
طراح ماشین
machine dependent
وابسته ماشین
machine cycle
چرخه ماشین
machine column
پایه یا ستون دستگاه
machine check
برسی ماشین
machine building
ماشین سازی
machine builder
ماشین ساز
machine based
مبتنی بر ماشین
machine address
آدرس ماشین
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که مستقیما و بدون تغییر به محل یا وسیلهای دستیابی دارد. مقایسه شود با آدرس اندیس #INDEX ADDRESS
machine address
آدرس ذخیره سازی کامپیوتر که فقط به یک محل دستیابی دارد
machine address
بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
machine equipment
تجهیزات ماشین
machine error
خطای ماشین
machine interupption
وقفه ماشین
machine intelligence
هوش ماشین
machine instruction
دستورالعمل ماشین
machine independent
مستقل از ماشین
machine gunner
مسلسل چی
machine capacity
فرفیت ماشین
machine dependent
وابسته به ماشین
machine language
زبان ماشین
machine frame
چارچوب دستگاه
machine foundation
پایه دستگاه
machine fault
نقص ماشین
machine fault
عیب ماشین
machine address
نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
weighing machine
ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
fax machine
فاکس
fuelling machine
ماشینسوخت
machine hall
راهرویماشین
rowing machine
ماشینپایی
kidney machine
ماشینکمکیبرایافرادبیمار
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
accept machine
دستگاه پذیرنده
sub-machine guns
تیربار خودکار
winding machine
دستگاه سیم پیچی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
fruit machine
جک پات
pinball machine
ماشین پینبال
pinball machine
ماشین ساچمه پران
sub-machine gun
مسلسل دستی
sub-machine gun
تیربار دستی
sub-machine gun
تیربار خودکار
sub-machine guns
مسلسل دستی
sub-machine guns
تیربار دستی
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
drilling machine
مته برقی
[ابزار]
boring machine
دریل
[ابزار]
drilling machine
دریل
[ابزار]
facsimile (machine)
دستگاه فکس
fax (machine)
دستگاه فکس
freezing machine
فریزر
[غذا و آشپزخانه]
boring machine
مته برقی
[ابزار]
dyeing machine
ماشین رنگرزی
sweeper
[machine]
ماشین خاکروب
boring machine
دستگاه مته
[ابزار]
drilling machine
دستگاه مته
[ابزار]
virtual machine
دستگاه مجازی
open machine
ماشین باز
sanding machine
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری
scouring machine
ماشین سایش
scouring machine
ماشین سمباده
seaming machine
ماشین درزگیری
seeding machine
ماشین تخم کاری
sequential machine
ماشین ترتیبی
shaping machine
دستگاه صفحه تراش
smart machine
ماشین هوشیار
snow machine
ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
sowing machine
ماشین تخم کاری
sandblast machine
ماشین ماسه پاش
planer machine
ماشین صفحه تراش
planing machine
ماشین کندگی
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
punching machine
ماشین سوراخکن
punching machine
دستگاه منگنه
punching machine
دستگاه پانچ
reaping machine
ماشین درو
reeling machine
ماشین نخ پیچی
reeling machine
چرخک
sowing machine
بذر افشان
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
three phase machine
ماشین سه فازه
threshing machine
ماشین غله پوست کنی
threshing machine
ماشین خرمن کوبی
transfer machine
دستگاه انتقال
turing machine
ماشین تورینگ
turing machine
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
turning machine
ماشین تراش
two phase machine
ماشین دو فازه
virtual machine
ماشین مجازی
teaching machine
ماشین تدریس
spreading machine
مقسم بتن
sunchronous machine
ماشین سنکرون
swaging machine
حلبی خمکن
synchronous machine
ماشین همگام
synchronous machine
ماشین همزمان
tabulating machine
جدول بند
tabulating machine
جدول نویس
talking machine
گرامافون
talking machine
دستگاه ضبط صوت
teaching machine
ماشین اموزش
edging machine
دستگاه خم کننده لبه فلزات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com