English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
industrial electronic computer ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
Other Matches
industrial electronic الکترونیک صنعتی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
industrial صنعتی
industrial دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
industrial chemistry شیمی صنعتی
industrial controller رئوستای فرمان دهنده
industrial consumption مصرف صنعتی
industrial concern بنگاه صنعتی
industrial college هنر سرای عالی
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
industrial area منطقه صنعتی
industrial building ساختمان صنعتی
industrial building بنای صنعتی
industrial unit واحد صنعتی
pre-industrial دورانقبلازصنعتیشدن
industrial estate محوطهصنعتی
industrial action عملوکارصنعتی
industrial pollution آلودگیصنعتی
industrial communications ارتباطاتصنعتی
post-industrial فراصنعتی
Industrial Aesthetic [سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
Industrial Architecture معماری خانه های صنعتی
Industrial Park [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
post-industrial پسصنعتی
the industrial quarter of the محله صنعتی شهر
industrial instrument دستگاه اندازه گیری صنعتی
industrial disputes اختلافات صنعتی
industrial economics اقتصاد صنعتی
industrial relations روابط صنعتی
industrial school اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
industrial robot دستگاه خودکار صنعتی
industrial espionage جاسوسی صنعتی
industrial revolution انقلاب صنعتی
industrial espionage جاسوسی در صنعت
industrial fluctuations نوسانهای صنعتی
industrial psychology روانشناسی صنعتی
industrial nations کشورهای صنعتی
industrial frequency فرکانس صنعتی
industrial management مدیریت صنعتی
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
industrial insurance بیمه صنعتی
industrial switch کلید صنعتی
industrial tribunal محکمه صناعی
industrial relations روابط کارگر وکارفرما
industrial workers کارگران صنعتی
industrial wealth مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
industrial water اب صنعتی
industrial wastewater فاضلاب صنعتی
industrial unit کارگاه
industrial unions اتحادیههای صنعتی
industrial union اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
industrial union اتحادیه صنعتی
industrial tube لامپ تجارتی
industrial capitalism سرمایه داری صنعتی
index of industrial production شاخص تولید صنعتی
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
industrial electric locomotive لکوموتیو الکتریکی صنعتی
industrial alternating current جریان متناوب صنعتی
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
electronic سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
electronic یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
electronic داده ارسال شده به صورت باسهای الکترونیکی
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
electronic سیستم ذخیره سازی پیام ارسالی توسط پست الکترونیکی تا وقتی که فرد مورد نظر بتواند آن را بخواند
electronic قلم یا عصای نوری قلمی که برای رسم روی جدول گرافیکی به کارمی رود
electronic 1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
electronic باس ولتاژ کم
electronic سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
electronic سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
electronic شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
electronic الکترونیکی
electronic الکترونیک
electronic الکترونیکی مربوط به الکترونیک
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
electronic مشابه 3510
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
electronic پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
electronic روش ارسال متن است نویس و دیاگرام روی خط تلفن
electronic locator فلزیاب رادیویی
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
electronic formula فرمول الکترونی
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
electronic jamming تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
electronic jamming پخش پارازیت
electronic printer چاپگر الکترونیکی
electronic warfare میدان جنگ الکترونیکی
electronic voltmeter ولت سنج الکترونیکی
electronic warfare جنگ الکترونیک
electronic magazine مجله الکترونیکی
electronic mail پست الکترونیکی
electronic emission انتشار الکترونها
electronic density چگالی الکترونی
electronic pen قلم الکترونیکی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
electronic tag مانیتور مچ پا
electronic current جریان الکترونها
electronic navigation هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
electronic navigation ناوبری الکترونیکی
electronic music موسیقی الکترونیکی
electronic modulation مدولاسیون اطلاعات الکترونیکی
electronic tuning تنظیم الکترونی
electronic transition جهش الکترونی
electronic excitation تحریک الکترونی
electronic deception فریب الکترونیکی
electronic current جریان الکترونی
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
electronic tagging لباسردیاب
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
electronic control فرمان الکترونیکی
electronic control کنترل الکترونیکی
electronic control تنظیم الکترونیکی
electronic element عنصر الکترونیکی
electronic element بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
electronic engineer کارشناس الکترونیک
electronic engineer مهندس الکترونیک
electronic filling پر کردن الکترونیکی
electronic flash فلاش الکترونی
electronic viewfinder پایندهتصویرالکتریکی
electronic scales ترازویالکتریکی
electronic piano پیانوالکتریکی
electronic ballast بالنالکتریکی
electronic radiation تشعشع الکترونی
electronic components اجزاء الکترونیکی
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
electronic microscope میکروسکوپ الکترونی
electronic calculator حسابگر الکترونیکی
electronic concentration غلظت الکترون
electronic rectifier یکسوکننده الکترونی
electronic rectifier یکسوساز الکترونی
electronic security تامین الکترونیکی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
electronic spreadsheet صفحه گسترده الکترونیکی
electronic structure ساختار الکترونی
electronic switch سوئیچ الکترونی
electronic publishing انتشارات الکترونیکی
electronic tag لباس ردیاب
electronic charge بار بنیادین
electronic camputer ماشین حساب الکترونیکی
electronic brain مغز الکترونیکی
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
integrate electronic component قطعه الکترونیکی مجتمع
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
secure electronic transactions استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
electronic counter measure جنگهای الکترونیکی
electronic countermea sures اقدامات ضد الکترونیکی
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic countermea sures پیش گیریهای ضد الکترونیکی
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
email [short for electronic mail] پست الکترونیکی
email [short for electronic mail] رایانامه
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
email [short for electronic mail] ایمیل
computer اکامپیوتر
computer ماشین حساب
computer ماشین الکترونیکی
computer کامپیوتر
computer ماشین متفکر
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer رایانه
computer حسابگر الکترونی
computer شمارنده
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
transportable computer پس و پیش کردن
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
slave computer کامپیوتر برده
object computer کامپیوتر مقصود
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com