Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
information science	علم اطلاعات
information science	علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
Other Matches
science	علم طبیعی اگاهی
in all on science	وجدانا
science	دانش
in all on science	براستی
science	علم
science	علوم
social science	علوم اجتماعی
social science	علم الاجتماع
science fiction	افسانه علمی
science fiction	داستان تخیلی علمی
computer science	علوم کامپیوتر
dismal science	علم ثروت
dismal science	اقتصادسیاسی
cameralistic science	مالیه عمومی
earth science	زمین شناسی
earth science	خاک شناسی
food science	علم غذا
an encourouges of science	دانش پرور
an encourouges of science	علم پرور
computer science	علم کامپیوتر
the province of science	رشته علمی
life science	علوم طبیعی
life science	علوم زیستی
life science	دانش زیستی
domestic science	رجوع شود به economics home
management science	علم مدیریت
the province of science	رشته علوم
veterinary science	علم دامپزشکی
the triumphs of science	فتوحات علم
library science	علم کتابداری
library science	علم تنظیم ومحافظت از کتب
the triumphs of science	پیروزیهای علمی
physical science	دانش مادی
science of numbers	علم حساب
science of numbers	حساب
software science	علم نرم افزار
science of geology	زمین شناسی
Master of Science	فوقلیسانسMSc-
Bachelor of Science	لیسانس علوم
political science	علوم سیاسی
physical science	خیمشناسی
physical science	علوم طبیعی
social science	جامعه شناسی
Science does not remain static.	علم همواره در حرکت است
He is an authority on medical science .	درعلم پزشکی صاحب نظر است
for your information	برای اگاهی شما
information [on] about somebody] [something]	خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	داده ها [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
further information	آگاهی بیشتر
information	نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information	اطلاع دادن
information	تهمت
information	معلومات معیطات
information	داده ها
information	اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information	اتهام
information	دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
asking for information	استعلام
information	مفروضات اطلاعات
information	معلومات اگاهگان
information	اخبار
information	اطلاعات
information	پرسشگاه
information	استخبار خبر رسانی
information	اگاهی
information	خبر
Where can I get information?	از کجا می توانم بپرسم؟
information	سوابق
information	معلومات
information	اطلاع
public information	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
Ministry of Information .	وزارت اطلاعات
information counter	جایگاهاطلاعات
redundant information	یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
information console	کنسولاطلاعاتی
stationary information	اطلاعات لایتغیر
teachnical information	اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
to dig for information	خبرجویی کردن
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...	ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
wrong information	اطلاعات نادرست
troop information	مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
troop information	برنامه اگاه سازی
to dig for information	جویای خبرشدن
information desk	میز اطلاعات
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
oral information	اطلاعات گفتاری [شفاهی]
spatial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
spacial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
a piece of information	یک تکه اطلاع
[pieces of] information	اطلاعات
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
hidden information	اطلاعات پنهان کرده
information on demand	اطلاعات با تقاضا
information office	دفتر اطلاعات
information sheet	برگه اطلاعات
false information	خبر نادرست
false information	اطلاعات نادرست
a few scraps of information	یک خرده اطلاعات [ناکافی]
to pump somebody for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
to fish for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
leakage of information	نشت اطلاعات
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
to gather information [about; on]	جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
information technology	تکنولوژی اطلاعات
information networks	شبکههای اطلاعاتی
information processing	تقویم اخبار
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
information processing	پردازش اطلاعات
information program	برنامه اگاه سازی
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
information center	مرکز اطلاعات
information retrieval	بازیابی اطلاعات
information revolution	تحول اطلاعات
information routing	مسیریابی اطلاعاتی
information service	خدمت اطلاعاتی
information service	سرویس اطلاعاتی
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information flow	روانه خبر
information explosion	انفجار اطلاعات
defense information	اطلاعات نظامی
defense information	اطلاعات دفاعی
derived information	اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
flow of information	گردش اطلاعات
genetic information	اطلاعات وراثتی
information approach	روش کسب اطلاعات
information banks	بانکهای اطلاعاتی
information bits	بیتهای اطلاعاتی
information box	قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau	دفتر اطلاعات
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information capacity	فرفیت خبری
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
information service	خدمات اطلاعات
information source	منبع اطلاعات
information unit	واحد اطلاعات
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
input information	اطلاعات ورودی
information transmission	انتقال اطلاعات
lay an information against some one	نسبت به کسی اعلام جرم کردن
market information	اطلاعات و دادههای بازار
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information utility	utility computer
perfect information	اطلاعات کامل
input information	اطلاعات اولیه
information test	ازمون معلومات
information theory	نظریه اطلاعات
public information	اطلاعات عمومی
information theory	نظریه اگاهی
information system	سیستم اطلاعاتی
information system	سیستم اطلاعات
ministry of information	وزارت اطلاعات
information theory	نظریه خبر
office information system	سیستم اطلاعات اداری
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
information and storage and retrieval	ذخیره و بازیابی اطلاعات
general information data	اطلاعات و امار عمومی
executive information system	نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
freedom of information act	قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
central information file	سیستم اصلی ذخیره داده
aeronautical information overprint	اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
association in information systems	professionals
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
action information center	مرکزاطلاعات تاکتیکی
to give [provide] somebody [some] information	به کسی آگاهی دادن
In regard to the proposed changes I think we need more information.	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
combat information center	مرکز اطلاعات رزمی
combat information center	اطاق عملیات
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
computer information system	سیستم اطلاعات کامپیوتری
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
information storage and retrieval	بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
to pass on [information or news]	به بقیه اطلاع دادن
It would not be proper for me to give you that information.	درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
information retrieval system	سیستم بازیابی اطلاعات
machine readable information	اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
To glean information . To nose around .	سر وگوش آب دادن
To obtain first-hand information .	خبر دست اول کسب کردن
flight information board	تابلواطلاعاتپرواز
information processing machine	computer
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
target information center	مرکز اطلاعات هدف
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .	سر وگوشی آب دادن
national crime information center	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
american civilian internee information	قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com