Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
information test	ازمون معلومات
Other Matches
information	پرسشگاه
information [on] about somebody] [something]	آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
information	معلومات
information	اگاهی
information	اطلاع دادن
information [on] about somebody] [something]	خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something]	داده ها [در باره کسی یا چیزی]
information	معلومات اگاهگان
information	سوابق
information	مفروضات اطلاعات
information	اخبار
information	اطلاع
asking for information	استعلام
information	استخبار خبر رسانی
information	اطلاعات
information	خبر
information	معلومات معیطات
information	تهمت
for your information	برای اگاهی شما
further information	آگاهی بیشتر
Where can I get information?	از کجا می توانم بپرسم؟
information	داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information	اتهام
information	اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information	دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
information	نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information	داده ها
spatial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
information unit	واحد اطلاعات
pieces of information	چندها تکه اطلاعات
oral information	اطلاعات گفتاری [شفاهی]
false information	اطلاعات نادرست
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
information on demand	اطلاعات با تقاضا
to dig for information	جویای خبرشدن
information box	قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bureau	دفتر اطلاعات
information bureau	مرکز جمع اوری اطلاعات
information capacity	فرفیت خبری
information center	مرکز اطلاعات
information console	کنسولاطلاعاتی
information counter	جایگاهاطلاعات
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
information banks	بانکهای اطلاعاتی
information approach	روش کسب اطلاعات
genetic information	اطلاعات وراثتی
to dig for information	خبرجویی کردن
troop information	برنامه اگاه سازی
troop information	مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
derived information	اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
defense information	اطلاعات دفاعی
defense information	اطلاعات نظامی
flow of information	گردش اطلاعات
information explosion	انفجار اطلاعات
information flow	روانه خبر
false information	خبر نادرست
a few scraps of information	یک خرده اطلاعات [ناکافی]
spacial information	اطلاعات فضایی [فاصله ای]
information sheet	برگه اطلاعات
information processing	پردازش اطلاعات
information processing	نتیجه گیری ازاخبار
Ministry of Information .	وزارت اطلاعات
information desk	میز اطلاعات
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
information office	دفتر اطلاعات
information bits	بیتهای اطلاعاتی
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information networks	شبکههای اطلاعاتی
information processing	تقویم اخبار
wrong information	اطلاعات نادرست
information utility	utility computer
information science	علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information technology	تکنولوژی اطلاعات
to fish for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
information science	علم اطلاعات
information routing	مسیریابی اطلاعاتی
lay an information against some one	نسبت به کسی اعلام جرم کردن
information revolution	تحول اطلاعات
perfect information	اطلاعات کامل
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
information retrieval	بازیابی اطلاعات
information providers	تهیه کنندگان اطلاعات
information service	خدمت اطلاعاتی
information service	سرویس اطلاعاتی
information transmission	انتقال اطلاعات
inside information	اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information theory	نظریه اطلاعات
information theory	نظریه خبر
public information	اطلاعات عمومی
information theory	نظریه اگاهی
information system	سیستم اطلاعات
teachnical information	اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
information system	سیستم اطلاعاتی
input information	اطلاعات اولیه
information source	منبع اطلاعات
information service	خدمات اطلاعات
public information	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
information program	اگاه سازی برنامه اطلاعات
to gather information [about; on]	جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
input information	اطلاعات ورودی
to pump somebody for information <idiom>	یک دستی زدن به کسی [اصطلاح روزمره]
stationary information	اطلاعات لایتغیر
redundant information	یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
a piece of information	یک تکه اطلاع
[pieces of] information	اطلاعات
market information	اطلاعات و دادههای بازار
We would appreciate it if you could provide us with some information about ...	ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
information program	برنامه اگاه سازی
leakage of information	نشت اطلاعات
hidden information	اطلاعات پنهان کرده
ministry of information	وزارت اطلاعات
information management system	سیستم مدیریت اطلاعات
general information data	اطلاعات و امار عمومی
To glean information . To nose around .	سر وگوش آب دادن
executive information system	نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
To obtain first-hand information .	خبر دست اول کسب کردن
freedom of information act	قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
target information center	مرکز اطلاعات هدف
to give [provide] somebody [some] information	به کسی آگاهی دادن
computer information system	سیستم اطلاعات کامپیوتری
machine readable information	اطلاعات خواندنی توسط کامپیوتر
survey information center	مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
command information program	برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
management information system	نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
information and storage and retrieval	ذخیره و بازیابی اطلاعات
management information system	سیستم مدیریت اطلاعات
combat information center	اطاق عملیات
combat information center	مرکز اطلاعات رزمی
flight information board	تابلواطلاعاتپرواز
target information center	مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
central information file	سیستم اصلی ذخیره داده
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
office information system	سیستم اطلاعات اداری
information processing systems	نظامهای خبرپردازی
association in information systems	انجمن متخصصین سیستمهای اطلاعاتی
association in information systems	professionals
on line information service	سرویس اطلاعاتی مستقیم
aeronautical information overprint	اطلاعات حاشیهای نقشه ناوبری هوایی
action information center	مرکزاطلاعات تاکتیکی
action information center	مرکز اخبار تاکتیکی
information retrieval system	سیستم بازیابی اطلاعات
to broad cast information	خبری که درهمه جا منتشرشود
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
In regard to the proposed changes I think we need more information.	در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
It would not be proper for me to give you that information.	درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
to pass on [information or news]	به بقیه اطلاع دادن
information storage and retrieval	بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
information processing carriculum	دوره پردازش اطلاعات
information processing center	مرکز پردازش اطلاعات
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
information processing machine	computer
dow jones information service	سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
national crime information center	شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
To try to pick up some information . to nose around. To pry about .	سر وگوشی آب دادن
american civilian internee information	قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
civilian internee information bureau	دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
automatic terminal information service	ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
biographical information blank form	فرم پر نشده بیوگرافی افراد
American Standard Code for Information Interchange	کدی که حروف الفبا عددی را به صورت کد دودویی بیان میکند
test value	نمره ازمون
test course	مسافت ازمایش
f test	ازمون اف
t test	ازمون تی
self test	خودازمایی
self test	ازمایش خودکار
to do a test	امتحان کتبی نوشتن
test	ازمایش کردن
test	معاینه کردن
x o test	ازمون ضربدر و دایره
z test	ازمون " زی "
test	تست کردن ازمایش
test	تست
test	امتحان محک
test	بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test	ازمایش کردن امتحان
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
test	آزمون
test	آزمایش
test	امتحان
test	تست
test	اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test	عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند
test	اختیار
test	آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test	اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test	قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
test	داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
test	محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test	معیار
test	امتحان کردن
test	محک
test	ازمودن کردن
test	امتحان
u test	ازمون یو
test	محک زدن
puncture test	ازمایش قدرت نارسانایی
put to test	ازمودن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com