English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
Other Matches
conveying رساندن
conveying انتقال
conveying هدایت کردن
conveying انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying حمل کردن نقل کردن
conveying بردن
conveying capacity فرفیت حمل ونقل
conveying capacity قدرت انتقال
conveying appliance وسیله نقلیه
conveying machinery دستگاه حمل و نقل
ingot شمش
ingot بصورت شمش در اوردن
ingot فلز قیمتی
ingot قالب
ingot pusher فشرنده شمش
ingot bar میله شمش
ingot breaker شمش شکن
ingot pusher هل دهنده شمش
ingot chariot واگن شمش
ingot butt لبه شمش
ingot butt سرشمش
ingot retractor دستگاه کشش مجدد شمش
ingot stick شمشه
ingot buggy واگن شمش
cogged ingot شمشه فولادی
cogged ingot شمش فولادی
slab ingot شمش لوحه
slab ingot برامه
round ingot شمش گرد
o.h. ingot steel فولاد شمش زیمنس مارتین
ingot production تولید شمش
ingot casting ریخته گری شمش
ingot furnace کوره گرمایش مجدد شمش
ingot of gold شمش طلا
ingot iron اهن شمش
ingot gold شمش طلا
ingot mould قالب شمش
ingot dog گیره شمش
ingot dog انبر شمش
ingot crusher دستگاه خردکننده شمش شمش شکن
ingot chill مبرد شمش
ingot copper مس شمش
ingot car واگن شمش
ingot iron فولاد خیلی نرم
ingot crane جراثقال شمش
ingot iron o.steel فولادبسمر فولاد زیمنس مارتین
ingot iron o.steel فولاد کربن گیری شده
ingot mould glazing لعابدهی قالب شمش
big end up ingot شمش دوسر گرد
ingot peeling machine دستگاه جداسازی شمش
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
top end of an ingot سر و ته یک شمش
ingot corner segregation انفکاک گوشههای شمش
ingot boring lathe دستگاه مته شمش
ingot drawing crane جراثقال کشش شمش
ingot dressing shop پرعیار کردن شمش
ingot slicing lathe دستگاه جداکننده شمش
ingot feeder head مخزن کمکی تغذیه شمش
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
cast iron ingot شمش چدن
mild steel ingot block قالب شمش فولاد نرم
device ابزار
device name نام دستگاه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device وسیله جانبی
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device PRN برای پورت چاپگر
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device حیله
device خارضامن
device عامل
device ضامن
device وسیله
device اسباب
device شعار دستگاه
device اختراع
device تمهید
device شیوه
device چاشنی
device فزاره
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device الت
device دستگاه اسباب وسیله
device تجهیزات
device اپارات
storage device دستگاه ذخیره
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
measuring device تجهیزات اندازه گیری
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
mapping device دستگاه نگاشت
storage device دستگاه انباره
input device دستگاه ورودی
logic device دستگاه منطقی
output device دستگاه خروجی
timing device وسیله
storage device دستگاه ذخیره سازی
military device اسباب ارتشی
storage device دستگاه انبارش
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
sighting device وسیله نشانه روی
timing device ساعتی
lifting device ابزار بالا بر
sequential device دستگاه ترتیبی
storage device انباره
switching device تجهیزات سوئیچینگ
warning device وسیلههشدار
locking device ابزار
fastening device پوچگیره
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
synchronous device دستگاه همزمان
physical device ابزار مادی
synchronous device دستگاه همگام
symbolic device دستگاه سمبلیک
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
safety device خارضامن
point device بسیار درست
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
peripheral device دستگاه جنبی
passive device دستگاه منفعل
overload device فیوز گرمایی
overcurrent device دستگاه حفافت
point device کاملا راست
point device بی عیب
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
safety device ضامن
safety device دستگاه ضامن
pull device عامل کششی
pull device ماسوره کشش مین
pressure device عامل فشاری مین
pressure device ماسوره فشاری
pointing device دستگاه اشاره گر
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
dedicated device دستگاه اختصاصی
device cluster گروه دستگاه
device code کد دستگاه
device dependent وابسته به دستگاه
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
binary device دستگاه دو حالته
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
electroreceptive device وسیله برقی
communication device دستگاه ارتباطی
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
audio device دستگاه سمعی
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device دستگاه ناهمگام
bending device کج گیر
bistable device دستگاه دوپایا
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
antisweep device ضامن ضد مین روبی
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
clamping device وسایل قید و بست
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
device independence مستقل از دستگاه
gripping device متعلقات گیره و بست
firing device عامل منفجرکننده
analog device دستگاه قیاسی
firing device ماسوره
analog device دستگاه انالوگ
illuminating device تجهیزات روشنایی
ignition device وسیله احتراق
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
firing device ماسوره مین
active device دستگاه کنشی
active device دستگاه فعال
device independence استقلال دستگاه
device driver محرک دستگاه
device number شماره دستگاه
device status وضعیت دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
discrete device دستگاه گسسته
display device دستگاه نمایش
drawing device دستگاه ترسیمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com