English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (2 milliseconds)
English Persian
initial flood پیش سیل
Other Matches
flood سیل گرفتن
flood way سیل
flood بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood طغیان
flood طغیان کردن
flood غرق کردن
flood اشک
flood رو د دریا
flood طوفان
flood سیل
flood protection حفافت در مقابل طغیان
flood gate ابگیره
flood gate بندسیلگیر
flood gate سد دریچهای
flood lubrication روغنکاری سیلابی
flood plain دشت سیلابی
flood discharge بده فزون ابی بده سیل
flood discharge بده طغیان
flood currents پندام
flood oiling روغنکاری گردشی
catastrophic flood سیل بلاخیز
flood tide مد
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
flood control سیل بندی
flood current جریان مدی
flood currents جریان سیلابی
flood currents سیلاب
flood stage تراز بحرانی طغیان
flood tide اب مد
flood waters {pl} طغیان آب
flood waters {pl} سیل
flood risk خطر سیل
maximum flood سیل بیشینه
maximum flood طغیان بیشینه
flash flood سیل برق اسا
flood walls سیل بند
flood volume حجم سیل
flood valve شیر پر اب کن
subject to the flood دستخوش سیل
daily flood peak بیشینه روزانه سیل
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
The flood swepot away the bridge. سیل پل رابرد
maximum flood discharge بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge بده بیشینه طغیان
flood level mark داغ سیلاب
forced flood lubrication روغنکاری تحت فشار
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
distributed flood ligh system روشنائی کلی توسط پروژکتور
initial value مقدار اولیه
initial اولین قسمت
initial پاراف اصلی
initial نخستین
initial اول
initial اولین
initial اصلی اغازی
initial ابتدایی
initial بدوی
initial واقع در اغاز
initial پاراف در اغاز قرار دادن
initial پاراف کردن
initial اولیه
initial نخستین حروف نام و نام خانوادگی رانوشتن
initial اغازکردن
initial حرف اول کلمه
initial اولین یا در ابتدا
initial آدرسی که در آن اولین دستور برنامه ذخیره شده است
initial موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
initial توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initial اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initial خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initial از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی
initial تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initial که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه
initial اغازی
initial اولین امضاء
initial اصلی
initial ابتدائی
initial خروجی صفر
initial نقط ه شروع
initial thrust نفوذ اولیه نفوذ اصلی
initial thrust ضربه اصلی
initial strength استحکام اولیه
initial state حالت اغازی
initial stage طبقه نخستین
initial spurt جهش اغازین
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
initial velocity سرعت اولیه
stickup initial حرف درشت اول پاراگراف
initial vector مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
initial voltage ولتاژ هاله بنفش
initial velocity سرعت اغازی
initial velocity سرعت ابتدایی توپ
initial reserves ذخایر اولیه
initial speed سرعت اولیه
initial expenses هزینه نخستین
initial cost هزینه اولیه
initial condition شرط اولیه
initial condition شرایط اولیه
initial capital سرمایه اولیه
initial campaign معرفی کالا به بازار
initial approach تقرب اولیه هواپیما
initial approach مسیر تقرب اصلی
initial adjustment تنظیم صفر
initial acceleration شتاب اولیه
initial expenses هزینه ابتدائی
initial level سطح اولیه
initial point نقطه شروع
initial point نقطه اولیه
initial point نقطه کنترل هوایی
initial point نقطه اغاز
initial point نقطه شروع عملیات
initial movement نهضت اول پیشقدمی
initial movement نخستین اقدام
initial mass جرم اولیه
initial pressure فشار ابتدایی
initial point نقطه سرپل هوایی
initial base font فونت پایه اغازی
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
initial susceptibility and permeability مغناطیس پذیری و نفوذپذیری اولیه
magnetic initial permeability قابلیت نفوذ اولیه
magnetic initial permeability پرمئابیلیته ی مغناطیسی اولیه
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
initial program load بارگیری برنامه اغازی
I'll put in the initial outlay , you do the work . ما یه اولیه از من کار از تو
initial setting time of concrete زمان شروع گرفتن سیمان
initial alternating short circuit curren جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com