Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English
Persian
injured party
طرف صدمه دیده
injured party
طرف خسارت دیده
Other Matches
injured
مصدوم
injured
مجروح
injured muscle
عضله اسیب دیده
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
injured parties
طرف خسارت دیده
There are people injured.
چند نفر مجروح شده اند.
brain injured
اسیب دیده مغزی
injured parties
طرف صدمه دیده
it injured his hands
بدستهایش اسیب زد
The party was latched on to him. He was saddled with the party.
میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
his words injured my feelings
سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
The party is over!
<idiom>
خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است
[باید جدی بشویم]
[اصطلاح]
the a party
مدعی خصم
party
قسمت
The party is getting under way .
جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party
طرف مخالف
party
بزم
third party
شخص ثالث
party
مهمانی دادن یارفتن
party
طرف یارو
party
طرفدار
party
پارتی متخاصم
party
مهمانی
party
دسته متشکل جمعیت
party
حزب
party
دسته همفکر
party
دسته
party
بخش
party
تیم
party
عده نظامی
party
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party
گروه
party
هیات
party
طرف شریک
rear party
عقب دار
rear party
قسمت عقبه
raiding party
قسمت مامور کمین
the lead of a party
پیشوا یا رئیس حزب
special party
گروه ویژه
reconnaissance party
گروه شناسایی
reconnaissance party
قسمت شناسایی
supply party
گروه تدارکات
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party
گروه تعمیرات
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party
گروه رنگ زن
rear party
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
raiding party
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
notify party
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party coloured
ابلق
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet
دست انداز مشترک
party parpet
جانپناه مشترک
party spirit
تعصب حزبی
party spirit
طرفداری حزبی
party spirit
روحیه تحزب
party to a lawsuit
خصم
party to a suit
طرف دعوی
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
party coloured
رنگارنگ
party to a suit
متداعی
party to a transaction
متعامل
permanent party
پرسنل دایمی
permanent party
جمعی دایمی یکان
rading party
قسمت مامور دستبرد
republican party
حزب جمهوریخواه
the liberal party
حزب یا دسته ازادی خواه
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political
مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us.
مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party .
مجلس را گرم کردن
opposition party
حزب مخالف
[سیاست]
to join a party
عضو حزبی شدن
to crash in
[to a party]
سر زده وارد شدن
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to throw a party
مهمانی دادن
Liberal Party
فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party
حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance
بیمه شخص ثالث
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor
فروشنده دسته سوم
thrid party
شخص ثالث
wedding party
مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party
محکوم له
winning party
دادبرده
party politics
سیاست بازیهای حزبی
party politics
حزب بازی
search party
گروه پیگرد
search party
دستهی جستار گرد
dinner party
میهمانیشام
Green Party
حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
mistaken party
اشتباه کننده
cable party
گروه لنگر
advance party
گروه پیشرو
adherence to party
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
Labour Party
حزب کارگر
house-party
مجالس خانگی
house-party
دوره خانگی
house party
مجالس خانگی
house party
دوره خانگی
garden party
گاردن پارتی
advance party
قسمت پیشرو
an eveing party
شب نشینی
boatswain's party
گروه ملوان
billeting party
گروه پیشرو
billeting party
گروه یورتچی
beaching party
گروه پیاده شونده
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party
تیم ساحل
evening party
شب نشینی
party lines
خط دستهای
party lines
مرز مشترک
party lines
خط مشترک
tea party
مهمانی چای
tea party
عصرانه چای
party walls
دیوار مشترک
party wall
دیوار مشترک
working party
گروه کار
boarding party
گروه پژوهش
Conservative Party
حزب محافظه کار
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines
خط خصوصی تلفن
party line
خط دستهای
party line
مرز مشترک
party line
خط مشترک
party line
خط خصوصی تلفن
hen party
مجلس رقص زنانه
hen party
مهمانی زنانه
the offending party
متخلف
boarding party
تیم تفتیش
fire party
گروه اتش نشانی
country party
حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
losing party
دادباخته
democratic party
حزب دمکرات
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
losing party
محکوم علیه
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party
گروه اب خاکی
labor party
حزب کارگر
gunner's party
گروه توپخانه
fire party
تیم اطفای حریق
fire party
تیم اتش نشانی
intervance of third party
ورود ثالث
head's party
گروه نظافت
liberty party
حزب ازادی
chater party
اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party
قرارداد اجاره دربست
major party
حزب اکثریت
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
coleague in a party
هم مسلک
minor party
حزب اقلیت
major party
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
contact party
گروه تماس
contracting party
طرف قرارداد
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
charter party
قرارداد اجاره کشتی تجارتی
to make the party rock
جشن را گرم کردن
executive
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
executive
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
acid house party
نواخته میشود
tailgate party
[American E]
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
party against whom a protest is made
واخوانده
party against whom a protest is made
معترض علیه
passing on the oath to the other party
رد قسم به طرف مقابل
party political broadcast
تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
damage control party
گروه اسیب گیر
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party
حزب سوسیال دمکرات
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
air control party
گروه کنترل هوایی
airmobile support party
گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
camp color party
گروه پرچم
the deceived party in a transaction
مغبون
camp color party
دسته پرچم یورتچی
the party rallied round him
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
She enchanted (lived up ) our party.
شور وحالی به جمع ما داد
fire control party
تیم کنترل اتش دریایی
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
The Republican party came to power .
حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
Stage party ( films , movies ) .
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
executive council
[of a political party]
مجلس اجرائی
[سیاست]
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
third-party motor insurance
[British E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
area damage control party
گروه کنترل خسارات منطقه
executive council
[of a political party]
شورای مجریه
[سیاست]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen
تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com