Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 56 (7 milliseconds)
English	Persian
inner city	بخش مرکزی شهر
Search result with all words
city	شهر
bombers raided the city	بمب افگن هابران شهرحمله کردند
bombers raided the city	بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
brown air city	شهر با مه دود اسیدی
central city	مرکز شهر
central city	شهر مرکزی
city article	گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
city editor	نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
city slicker	شهری
city slicker	زرنگ
city slicker	رند
empire city	نیویورک
gray air city	شهر با مه دود اکسیدی
mushroom city	شهری که زود ترقی میکند
that city lies in ruins	ان شهر خراب
that city lies in ruins	است
the city has been proclaimed	قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
the hill overhangs the city	تپه به شهر مشرف است
they poured toward that city	سوی ان شهر هجوم کردند
to prostrate a city	شهری را با خاک یکسان کردن
to raze a city to the ground	شهری را با خاک یکسان کردن
to serve the city with water	اب برای شهر تهیه کردن
City Hall	ساختمان شهرداری
City Hall	شهرداری
City Hall	بلدیه
Ho Chi Minh City	شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
Mexico City	مکزیکوسیتی
Panama City	شهر پاناما
Vatican City	شهر واتیکان
city boundary	شهرمرزی
garden city	شهریدرداخلیکباغستان
Guatemala City	پایتختگوآتمالا
Kuwait City	کویت
New York City	نیویورک
The city was razed to the ground.	شهر با خاک یکسان شد
A series of city improvement works.	یکرشته کارهای عمرانی شهری
Enemy troops poured into the city.	سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
The entire city was plunged in darkness .	تمام شهر غرق درتاریکی بود
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
The city center .	میدان ( مرکز ) شهر
Every man is a sovereign in his own city . <proverb>	هر کس به شهر خود شهریار است .
How far is it to city centre?	تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre?	مرا به مرکز شهر ببرید.
What's the fare to city centre?	نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
How do I get to city center?	چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.	شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
provincial city	شهرستان
city view	نمای شهر
City Beautiful	[جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city	بوستان شهر
Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
city	شهر
city	شهرک
city	شهر کوچک
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.	دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com