English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
input device دستگاه ورودی
Search result with all words
graphic input device دستگاه ورودی گرافیکی
input output device دستگاه ورودی و خروجی
input/output device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Other Matches
device تجهیزات
device فزاره
device چاشنی
device خارضامن
device الت
device اپارات
device عامل
device ضامن
device وسیله
device ابزار
device اسباب
device شعار دستگاه
device اختراع
device حیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device PRN برای پورت چاپگر
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device وسیله جانبی
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device تمهید
device شیوه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name نام دستگاه
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device دستگاه اسباب وسیله
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
peripheral device دستگاه جنبی
device flag پرچم دستگاه
passive device دستگاه منفعل
overload device فیوز گرمایی
overcurrent device دستگاه حفافت
output device دستگاه خروجی
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device تجهیزات اندازه گیری
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
drawing device دستگاه ترسیمه
dressing device دستگاه مستقیم کنی
firing device ماسوره مین
firing device عامل منفجرکننده
firing device ماسوره
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device وسیله احتراق
illuminating device تجهیزات روشنایی
display device دستگاه نمایش
gripping device متعلقات گیره و بست
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
mapping device دستگاه نگاشت
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device independence مستقل از دستگاه
device independence استقلال دستگاه
device number شماره دستگاه
device status وضعیت دستگاه
discrete device دستگاه گسسته
logic device دستگاه منطقی
lifting device ابزار بالا بر
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous device دستگاه همگام
symbolic device دستگاه سمبلیک
switching device تجهیزات سوئیچینگ
storage device دستگاه انباره
storage device انباره
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device دستگاه ذخیره
fastening device پوچگیره
locking device ابزار
physical device ابزار مادی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
timing device ساعتی
timing device وسیله
warning device وسیلههشدار
storage device دستگاه انبارش
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
pressure device عامل فشاری مین
pressure device ماسوره فشاری
pointing device دستگاه اشاره گر
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
point device بی عیب
point device کاملا راست
point device بسیار درست
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
pull device ماسوره کشش مین
pull device عامل کششی
sighting device وسیله نشانه روی
sequential device دستگاه ترتیبی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
safety device خارضامن
safety device ضامن
safety device دستگاه ضامن
military device اسباب ارتشی
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
device dependent وابسته به دستگاه
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
bistable device دستگاه دوپایا
antisweep device ضامن ضد مین روبی
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
asynchronous device دستگاه ناهمگام
analog device دستگاه قیاسی
clamping device وسایل قید و بست
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
active device دستگاه کنشی
active device دستگاه فعال
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
audio device دستگاه سمعی
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
device code کد دستگاه
device cluster گروه دستگاه
dedicated device دستگاه اختصاصی
analog device دستگاه انالوگ
bending device کج گیر
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
electroreceptive device وسیله برقی
communication device دستگاه ارتباطی
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
binary device دستگاه دو حالته
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
metal detecting device دستگاه فلزیاب
metal detection device دستگاه فلزیاب
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
output [of a circuit or device] خروجی [مهندسی برق] [الکترونیک]
unit record device دستگاه ضبط واحد
solid state device دستگاه حالت جامد
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
air navigation device دستگاههدایتهوایی
anti-skating device دستگاهضدلفزش
coupling guide device دستگاهحافظاتصال
sequential storage device دستگاه انباره ترتیبی
sequential access device دستگاه با دستیابی ترتیبی
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
slat tilt device وسیلهسرازیریمیله
time delay device دستگاه تاخیردار
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
anti interference device دستگاه ضد تداخل
firing pressure device ماسوره فشاری مین
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
data preparation device دستگاه اماده سازی داده
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
automatic steering device سکان خودکار
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
control panel device ابزار تابلوی کنترل
mass storage device دستگاه تل انبارش
data entry device دستگاه داده دهی
firing pull device ماسوره کششی مین
charge coupled device حافظه با اطلاعات چرخان
current consuming device وسیله برقی
pipe bending device لوله خمکن
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
charge coupled device دستگاه بار جفت شده
charge coupled device دستگاه توام با بار
high lift device وسایل برای زیاد
head cleaning device وسیله هد پاک کن
data storage device دستگاه ذخیره داده
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
graphic output device دستگاه خروجی گرافیکی
charge coupled device اسباب تزویج علامت
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input عمل وارد کردن اطلاعات
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input دادن ورودی
input مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input کامپیوتری که داده دریافت میکند
input پول بمیان نهاده
input در رونده
input ورودی
input مصرفی
input درونداد
input توان اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com