English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
input monitors صفحهنمایشداخلی
Other Matches
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
monitors واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitors تولید شده توسط کامپیوتر
monitors 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors یک برنامه کنترلی
monitors صفحه نمایش تصویر
monitors مونیتور نمایشگر
monitors مبصر
monitors صفحه نمایش
monitors برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitors اگاهی دهنده
monitors انگیزنده گوشیار
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors دیده بانی کردن
monitors بازبین
monitors بازبینی کردن نظارت کردن
monitors بازدید کار دستگاه
monitors فرانگر
monitors فرابین
monitors اگاه ساز
monitors نظارت کردن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
preview monitors صفحهنمایشگربازبین
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input کامپیوتری که داده دریافت میکند
input ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input وسیله ورودی
input لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input دادن ورودی
input انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input عمل وارد کردن اطلاعات
input داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input درون گذاشت
input درداده
input داده ها اطلاعات ورودی
input انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input درون داد
input توان ورودی
input نیروی مصرف شده
input خرج
input پول بمیان نهاده
input در رونده
input ورودی
input سیگنال اولیه
input توان ورودی ورودی
input توان اولیه
input درونداد
input مصرفی
input spectrum طیف ورودی
input socket ساکت ورودی
input signal سیگنال اولیه
input signal سیگنال ورودی
input resistance مقاومت موثر اولیه
input resistance مقاومت ورودی
input register ثبات ورودی
input reactor سلف ورودی پیچک ماقبل
input spectrum بیناب یا طیف اولیه
input stage طبقه ورودی
input time زمان اولیه
input terminal ترمینال اولیه
input terminal ترمینال ورودی
input tape نوار اولیه
input stream مسیل ورودی
input stream جریان سیر ورودی
input stage طبقه اولیه
input reactor پیچک ورودی
input reactance راکتانس اولیه
input reactance مقاومت کور اولیه
input media رسانه ورودی
input mode حالت ورودی
input mode وضعیت ورودی
input noise پارازیت ورودی
input noise پارازیت اولیه
input of current ورود جریان
input of current تغذیه و هدایت جریان
input output ورودی خروجی
input parameter پارامتر ورودی
input parameter پارامتراولیه
input power توان ورودی
input power قدرت ورودی
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
input programme برنامه ورودی
input pulse ایمپولز ورودی
input pulse پالس ورودی
input queue صف ورودی
input limiter محدود کننده ورودی
input transformer ترانسفورماتور اولیه
input translator مترجم ورودی
input/output سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
input/output کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
instrumental input داده سودمند
manual input ورودی دستی
noninverting input ورودی غیروارونگر
three input adder افزایشگر با سه ورودی
two input adder افزایشگر با دو ورودی
two input firm بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
two input subtractor کاهشگر با دو ورودی
variable input نهاده متغیر
variable input داده متغیر
voice input ورودی صوتی
input devices ابزارخروجی
input selector انتخابگرورودی
input/output اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
input/output داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input translator مترجم اولیه
input unit واحد اولیه
input unit واحد ورودی
input voltage ولتاژ اولیه
input waveform شکل موج ورودی
input winding سیم پیچی اولیه
input/output سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output بررسی
input/output مدیریت و کنترل میکند
input/output وسیله جانبی
input/output مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input/output پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input/output استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
input wire سیمداخلی
input electrode الکترود اولیه
input current جریان اولیه
input current جریان ورودی
data input اطلاعات ورودی
input coupling تزویج اولیه
input coupling پیوست ورودی
input coordinate مختصات اولیه
data input داده ها
effective input فرفیت موثر ورودی
input data معلومات یا دادههای ورودی
input data معطیات ورودی
input data دادههای اولیه
input electrode الکترود ورودی
input drift رانش ورودی
input drift رانش اولیه
input diode دیود اولیه
input diode دیود ورودی
input device دستگاه ورودی
clocked input ورودی با سنجش زمان
input data داده ورودی
input control کنترل ورودی
input conductance مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
input circuit مدار اولیه
input block بلاک ورودی
input block واحد ورودی
input attenuation میرائی ورودی
input attenuation میرائی اولیه
input area ناحیه ورودی
input amplifier تقویت کننده ورودی
input amplifier تقویت کننده اولیه
input admittance مقدار هدایت طاهری اولیه
input bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound کران ورودی
input capacitance فرفیت ورودی
input circuit مدار ورودی
input circuit مدار ورودی لامپ الکترونی
input characteristic منحنی مشخصه ورودی
filament input ورودی فیلامان
input capacitor خازن اولیه
input capacitor خازن ورودی
input capacitance فرفیت اولیه
input admittance ادمیتانس اولیه
input resonator همنواگر جعبهای ورودی
input field میدان ورودی
input information اطلاعات ورودی
input information اطلاعات اولیه
input impedance مقاومت فاهری اولیه
input level سطح دریافتی
input impedance امپدانس ورودی
input level سطح ورودی
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input card کارت ورودی
input attenuation دمفونگ اولیه
input function تابع اولیه
average input نهاده متوسط
input speed سرعت اولیه
input gap فاصله اولیه
input function تابع سیگنال ورودی
input frequency فرکانس ورودی
input frequency فرکانس اولیه
real time input ورودی بلا درنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com