English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
input pair of terminals زوج ترمینالهای اولیه
Other Matches
terminals پایانه
terminals ترمینال
terminals محل پیاده وسوار کردن بارها
terminals اخری
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals قطب مدار
terminals کلم
terminals محل اتصال پیچ اتصال
terminals نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminals نقطه اتصال الکتریکی
terminals وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminals خرابی که قابل تعمیر نیست
terminals نهائی
terminals پایانی
terminals انتهائی
terminals نهایی
terminals انتهایی
terminals واقع در نوک پایان
terminals انتها
terminals اخر خط راه اهن یا هواپیما
terminals پایانه پایانی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
air terminals باراندازهوایی
air terminals ترمینال هوایی
au pair خدمت تهاتری
to pair off جفت جفت گذاشتن دوبدوگذاشتن
to pair off رفتن
au pair وابسته به مبادلهی خدمت
one pair یکجفت
to pair off دوتادوتا
to pair off دو نفر دو نفر کردن [برای کاری یا در جشنی]
to pair off جفت کردن [برای کاری یا در جشنی]
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
pair جور کردن وشدن
pair جفت کردن
pair جفت کردن وشدن
pair جفت شدن
pair هرچیز دو جزئی
pair زن و شوهر
pair زوج
pair جفت
pair royal سه برگ یکجور
electron pair زوج الکترون
pair production تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
pair of gears زوج چرخ دنده
pair of compasses پرگار
pair oar کرجی دو پارویی
pair interactions بر هم کنشهای زوجی
ordered pair جفت مرتب
contact pair زوج اتصال
ion pair زوج یون
pair royal سه سر سه طاس یکجور
pigeon pair پسر ودختر دوقولو
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
electron pair زوج الکترون حفره
coxless pair کایاکدونفرهمراهراهنما
coxed pair کایاکدونفره
vector pair زوج برداری
twisted pair جفت پیچیده شده
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
pigeon pair پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
stereoscopic pair زوج برجسته بینی
stereoscopic pair زوج استروسکپی
to go up one pair of stairs یک اشکوب
to go up one pair of stairs بالارفتن
bonding electron pair زوج الکترون پیوندی
lone pair electron زوج الکترون تنها
double pair royal چهار برگ یکجور
small pair of compasses پرگاره
double pair royal چهارطاس یکجور
A pair of old pants ( trousers ) . یک شلوار کهنه
twisted pair cable کابل زوج بهم پیچیده
electron pair bond پیوند زوج الکترون
inert pair effect اثر زوج بی اثر
lone pair electron زوج الکترون ناپیوندی
acid base pair زوج اسید- باز
pair exchange sorting algorithm نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
A pair of shoes (gloves,socks). یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
unshielded twisted pair cable مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
To turn tail . To show a clean pair of heels . فرار را بر قرار ترجیح دادن
input انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input سردستهای که وسیله ورودی را به کامپیوتر وصل میکند
input مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسیله خارجی میدهد
input عمل وارد کردن اطلاعات
input سیگنال اولیه
input توان ورودی ورودی
input توان اولیه
input درونداد
input بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
input داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
input وسیله ورودی
input دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
input 1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی
input مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
input کامپیوتری که داده دریافت میکند
input ای که خلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
input فضای ذخیره سازی موقت داده از رسانه ورودی پیش از ارسال آن به حافظه یا پشتیبان
input کامپیوتر یا وسیلهای که کندترین بخش آن ارسال داده است
input مصرفی
input درداده
input انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input دادن ورودی
input درون داد
input توان ورودی
input نیروی مصرف شده
input خرج
input داده ها اطلاعات ورودی
input درون گذاشت
input در رونده
input پول بمیان نهاده
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input ورودی
input transformer ترانسفورماتور اولیه
input translator مترجم ورودی
input translator مترجم اولیه
input unit واحد اولیه
input spectrum طیف ورودی
input socket ساکت ورودی
input spectrum بیناب یا طیف اولیه
input stage طبقه ورودی
input stage طبقه اولیه
input terminal ترمینال ورودی
input stream جریان سیر ورودی
input stream مسیل ورودی
input time زمان اولیه
input tape نوار اولیه
input signal سیگنال اولیه
input signal سیگنال ورودی
input parameter پارامتر ورودی
input parameter پارامتراولیه
input power توان ورودی
input preamplifier پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی
input programme برنامه ورودی
input power قدرت ورودی
input pulse ایمپولز ورودی
input pulse پالس ورودی
input queue صف ورودی
input reactance مقاومت کور اولیه
input reactance راکتانس اولیه
input reactor پیچک ورودی
input reactor سلف ورودی پیچک ماقبل
input register ثبات ورودی
input resistance مقاومت ورودی
input resistance مقاومت موثر اولیه
input terminal ترمینال اولیه
input unit واحد ورودی
input/output دستور برنامه که داده را از حافظه به پورت ورودی /خروجی منتقل میکند
input/output ارسال و دریافت داده بین کامپیوتر و رسانه جانبی و نقاط دیگر خارج سیستم
manual input ورودی دستی
noninverting input ورودی غیروارونگر
two input adder افزایشگر با دو ورودی
input wire سیمداخلی
input selector انتخابگرورودی
input monitors صفحهنمایشداخلی
input devices ابزارخروجی
input noise پارازیت اولیه
three input adder افزایشگر با سه ورودی
voice input ورودی صوتی
variable input داده متغیر
variable input نهاده متغیر
two input subtractor کاهشگر با دو ورودی
input/output کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
input/output سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
input voltage ولتاژ اولیه
input waveform شکل موج ورودی
input winding سیم پیچی اولیه
input/output سیگنال قضعه از رسانه جانبی یا برای بیان اینکه نیاز به یک عمل ورودی یا خروجی است
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده که ورودی یا خروجی باشد
input/output اتصال بین پردازنده و وسیله جانبی که امکان ارسال داده را فراهم میکند
input/output وسیله هوشمند که جریان داده را بین CPU و وسایل ورودی /خروجی
input/output بررسی
input/output وسیله جانبی
input/output مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
input/output پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
input/output استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
input/output آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
input/output داده ورودی یا خروجی از کامپیوتر به صورت موازی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
input/output اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
two input firm بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
input coupling پیوست ورودی
filament input ورودی فیلامان
input control کنترل ورودی
input frequency فرکانس اولیه
input conductance مقدار هدایت موثر اولیه کندوکتانس ورودی
input frequency فرکانس ورودی
input function تابع اولیه
input function تابع سیگنال ورودی
input impedance امپدانس ورودی
input circuit مدار اولیه
input impedance مقاومت فاهری اولیه
input information اطلاعات اولیه
input information اطلاعات ورودی
input circuit مدار ورودی
input field میدان ورودی
input level سطح دریافتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com